
نکات قرآنی 653
مارس 19, 2022
“دوره ای در خلوت باش”!
مارس 19, 2022☆ هر “موجود”ی از “وجود” هستی گرفته است. “موجود”، پدیداری متعین است. شکل و شمائل دارد. همچون سنگ و گیاه و حیوان و غیره. اما “وجود” نامتعین است و به چشم ما که “موجود”ایم، ناپیداست. این بدلیل آنست که وقتی “موجود” بارز می شود، “وجود” به اختفا می رود، و چون “موجود” از میان برود، “وجود” ظاهر و بارز می گردد. این یعنی؛ ما تا وقتی “موجود” ایم، “وجود” را نمی بینیم. به عبارتی دیگر؛ وقتی یکی در ظاهر است، دیگری در باطن است. وقتی یکی در شهود است، دیگری در غیب است. اختفا و انکشاف یکدیگر را معنا و مفهوم می بخشند. اگر اختفایی نباشد، انکشاف بی معناست. کشف چه چیز؟! سالک مشاهده گر، آن است که به هر سو بنگرد، “وجود” و “موجود” را با هم می نگرد. انسان های معمولی، فقط “موجود” را می بینند. انسانهای مجذوب فقط غرق “وجود” اند. در این میان، این تنها سالکان فرهیخته اند که “وجود” و “موجود” را تواَمان در می یابند. آگاهی هایی که در “وجودِ” نامتعین هست، همان علوم اسراری و ناشناخته هاست، و آگاهی های که در “موجود” هست، همین دانشی است که محصول شناخته هاست. حال مفهوم “فنا” نزد بزرگان را بهتر در خواهی یافت؛ اگر ما و نفس ما و اراده ی ما، بارز باشد، حق در خفاست. پس اگر بخواهیم حق بارز شود، ما باید با موت اختیاری به خفا رویم. و دقیقاً از این روست که بزرگان میمیرند قبل از آن که بمیرند! این یعنی آگاهانه از ذهن و ذهنیات و اراده ی نفسانی خود به تمامی چشم می پوشند، تا حق بارز شود. و در این کیفیت است که حق از طریق اینان بارز و ظاهر و دست اندر کار می شود.
مسعود ریاعی