تفسیر دل تفسیری حکیمانه و موشکافانه در شرح معانی سوره ی یاسین
آگوست 27, 2016تفسیر خیر نگاهی باز و کاربردی به سوره حمد و چهارده سوره از قرآن عظیم
آگوست 28, 2016
کیمیاگری باطنی
انسان نورانی چگونه به ظهور میرسد! مراقبه ی عملی چیست؟!
تماس بگیرید
کیمیاگری باطنی
منظور از کیمیاگری باطنی، تحوّل انسان جسمانی به انسان نورانی است. انسان خفته به انسان بیدار. انسان غفلت زده به انسان آگاه. انسان جزء به انسان کل. انسان ثقیل به انسان لطیف. صیروریّتِ منیّت به خودِ متعالی. و در یک کلام، تحوّل انسان دربند به انسان آزاد است. این سلسله مقالات همین جریان را پیگیر است. پس یار باش و قدم به قدم با ما بیا. چه این کیمیاگری با آمدن به کورۀ حضور به منصۀ ظهور می رسد و با خواندن صرف نیست و با دانش صوری محقق نمی شود. این کیمیاگری بدنبال طلای متعارف نیست. بدنبال طلای وجود است. بسیاری از طماعان در طول تاریخ این اشتباه را کرده اند و آخرالامر تنی خسته و وامانده به ساحل کشیده اند. نه اینکه طلای متعارف بدست نمی آید، یا کیمیاگری باطنی توانایی حاصل کردن آن را ندارد، بلکه مراد آن نیست. بسیاری از اقوال تاریخی حکایت از آن دارد که بسیاری از انبیاء و اولیاء الهی توانایی آن را داشته و دارند که سنگریزه ای را به زر مبدل کنند. و این تبدّل، دروغ نیست. تشبیه و استعاره هم نیست. فقط مراد نیست. داستان چیز دیگری است. کیمیاگری سمت و سویی روحانی دارد که در این مقالات به مرور به آن خواهیم پرداخت. جز انبیاء و اولیاء الهی که حامل علوم ناب آسمانی اند، تاریخِ علم شاهد آنست که بسیاری از حکماء سرزمین های مختلف از جمله هند، چین، یونان، ایران، مصرباستان و نیز برخی از حکماء دورۀ اسلامی، عمده وقت و عمر خویش را در این راه گذاشته و بعضاً آثاری در خور توجه از خود به یادگار گذاشته اند. از قدیمی ترین آنها آثار منقول دورۀ کیمیاگران هلنیستی از جمله دموکریتوس، پامنس وکلئوپاتراست که آثار مربوط به”هرمس مثلث العظمه”(که در تفسیر سورۀ صافات از او گفته ام) و نیز “آگاثودایمون” را نقل کرده اند. از مشهور ترین مناطقی که به کار کیمیاگری شهرت داشت “إخمیم” مصر است. منطقه ای در مصر عُلیا. قدیمی ترین اثر مکتوب بجا مانده تا کنون از زوسیموس إخمیمی است. او دایره المعارفی در علم کیمیا دارد. در “إخمیم” مغاره ها و سرداب های متعددی کشف شده که ویژۀ کار کیمیاگران بوده اند. آلات و متون و الواح مکشوف نیز بر این مدعا گواهی می دهند. اگر روزی گذرت به مصر افتاد به إخمیم سری بزن. آن را منطقه ای اسراری دانسته اند. به یاد داشته باش که “ذوالنون” مصری نیز اهل إخمیم است. ذوالنون از بزرگترین مشایخ و عرفای اسلامی است که او را کیمیاگری قابل دانسته اند. “شیخ اشراق” از او به عنوان یکی از وارثان “حکمت نوریّه” نام می برد. ملا صدرا نیز در تفاسیر خود از او نقل قول کرده و او را بزرگ می شمارد. تقریباً تمامی مشرب های عرفانی از “ذوالنون” به عظمت یاد کرده و او را از مشایخ بزرگ طریقت میدانند. ظاهراً از او کتاب مُدَوّنی در علم کیمیا در دست نیست. اما از او جملات و حکایاتی عرفانی نقل شده که از منظر من، همانان دستورالعمل های کیمیاگری باطنی است که متأسفانه پژوهشگران از این منظر به آن توجه نکرده اند. در مقالات بعدی به برخی از آنها خواهیم پرداخت. از کسان دیگر میتوان از “جابر بن حیان” نام برد که او را از شاگردان امام صادق(ع) بر شمرده اند. خود او در برخی از مکتوباتش، دانش خود را فراگرفته از امام صادق(ع) می داند. آثار او از مهمترین آثاری است که توجه کیمیاگران غربی بویژه در قرون وسطی و حتی بعد از آن را به خود اختصاص داده است. اهمیت او نزد مستشرقان چنان است که نیمۀ دوم قرن هشتم میلادی را به عصر جابر نامگذاری کرده اند. کتاب الموازین، کتاب العطارد، کتاب الترکیب از آثار مهم او در زمینۀ علم کیمیاست که به عربی موجود است. به برخی از نظرات او که واضحاً از آن میتوان استنباط کیمیاگری باطنی نمود، پسین تر خواهیم پرداخت. باید دانست که کیمیاگری در طول تاریخ عملاً به دو شاخۀ عمده تقسیم شده است. یک شاخه شامل گروهی اند که بدنبال تبدیل کردن فلزات به طلا هستند که ما را بدانها کاری نیست. و شاخه اصلی، یعنی نوادر حُکَمایی که بدنبال تحوّل انسان جسمانی به انسان روحانی اند و در صدد آنند که طلای وجود آدمی را به ظهور برسانند، که این مقالات، چنین مسیری را دنبال می کنند. با این همه تا آنجا که دریافته ام بسیاری از اصطلاحات، قواعد و روش های کاربردی در هر دو شاخه مشابه همند. مثل ماه و خورشید، گوگرد و جیوه، آب و آتش، وصل و فصل، حل و عقد، مادۀ سیاه و مادۀ سفید، حجرالفلاسفه یا اکسیر… که به مرور به آن خواهیم پرداخت. منظور از کیمیاگری باطنی، تولد دوباره است. دست اندرکار ساخت کالبد لطیف شدن است. برای تولد دوباره چیزی باید “تولید” شود. و إلاّ به آن تولّد نمی گویند. نیرویی مورد نیاز است. مادۀ لطیفی در کار است. این کالبد فیزیکی که برایت عادی شده به واقع یک کارخانۀ تمام عیار است. تولیدات متنوعی اعم از مرئی و نامرئی دارد. جز این توانایی هایی که همه می شناسند، بدن تو کارخانۀ تولید “مادۀ لطیف” است. ماده ای حیاتی که از آن “فُلک” معنوی تو ساخته و پرداخته می گردد. این ماده با حُسن سلوک تو، تولید می شود. اگر نتوانی در پروسۀ زندگیِ زمینی ات، کالبد لطیفت را ساخته و پرداخته کنی، در ادامۀ روند حیاتت خود را ناقص الخلقه کرده ای. بارها گفته ام که بسیاری پس از مرگ، گویی چون شبحی بیش نیستند. زیرا از تولید مادۀ لطیف بی نصیب اند. مولّد نبوده اند. زیرا خودشناسی و سلوک معنوی را به سُخریه گرفته اند. اما تو این هشدار را جدی بگیر. حیف است تمام نیرویت را برای دنیای دو روزه ات هدر دهی. برای رسیدن به “مادۀ لطیف” باید توانایی گذشت از مادۀ ثقیل را داشته باشی. باید بتوانی از دنیا بگذری. همینجا، قبل از مرگ. هر تعلّقی تو را از مادۀ لطیف دور می کند. و هر چه تعلّق قویتر باشد، دوری تو هم بیشتر است. برای بدست آوردن مادۀ لطیف، تا میتوانی باید انرژی هایت را ذخیره و حفاظت کنی. تصورات و ذهنیات، دزدان این انرژی اند. قضاوت ها و برداشت ها، دزدان این انرژی اند. خیال پردازی ها و آرزوپروری ها، دزدان این انرژی اند. خواهش ها و طمع ها، دزدان این انرژی اند. عادات و شرطی شدگی ها، دزدان این انرژی اند. توجه به هر چیز غیرضروری، از دست دادن انرژی است. نگاه بی قضاوت داشتن، ذخیره کردن انرژی است. بدون انرژی ناب، چیزی تولید نمی شود، پس تولّد لطیفی در کار نخواهد بود. دور و بر تو را پر از دزدان نامرئی گرفته اند، آنگاه اندک مالِ عاریه ای ات را در صندوق های فولادین پنهان می کنی! تا دیرتر نشده بیدار شو. تو تا چند صباح دیگر به کالبد لطیف ات نیازمندی. زیرا ادامۀ عزتمندِ مسیر حیات نیازمند کالبد لطیف است. اینطور نیست که هر کس از پیش کالبد لطیف و نورانی داشته باشد. چنین خیال خامی را از سرت بیرون کن. باید طبق آیات عدیده، دست اندرکار ساخت شوی. به ماجراها فرو روی. عامل باشی. باید سلوک کنی. باید به کوره روی. و اینجا را مزرعۀ آخرت گفته اند. این تولید از اینجا پایه گذاری می شود. این نکته را جدی بگیر. در این سلسله مقالات که تحت عنوان کیمیاگری باطنی نگارش می یابد، قصد آن است که تا آنجا که می توانم و می دانم، تو را با دقایق و رموز این روند مقدس، این تولید إعجاب انگیز آشنا کنم، چه آگاهی چون “کاشت” است، اما “داشت” را تو خود باید پیگیر باشی. و آنگاه است که موقع “برداشت”، حظّ آن خواهی برد. اگر میخواهی که از این مقالات بهره مند گردی باید دقیقاً به نکات آن عمل کنی. اگر اهل عمل نیستی این سلسله مقالات را نخوان، خطرناک است. چون در تو چیز دیگری شکل می گیرد. حال آنکه ما میخواهیم انرژی های لطیفت را بسوی کالبد لطیفت هدایت کنیم تا مقدمات تولد معنوی ات مهیا شود. وقتی به تو گفته می شود در کیفیت “توقف ذهن” باش. باید در همین کیفیت باشی. اگر در خیال پردازی و آرزوپروری و رسیدن به قدرت های مادی و معنوی باشی، کار خرابی ببار آورده ای. انرژی ها را به جای دیگری سوق داده ای که بعضاً بسیار خطرناک و گاه جبران ناپذیر است. اگر قصد بهره برداری از این مقالات را داری باید کاملا به نکاتی که گفته می شود دقت کنی. و آنها را سرسری نگیری. اگر سالکی آن پنج مقالۀ کاربردی در سلوک را که پیشتر نگاشته ام، نخوانده و به آن عمل نکرده، بهتر است که این مقالات کیمیاگری باطنی را نخواند، و پیگیر شماره های بعدی آن نباشد. تکرار می کنم آن پنج مقالۀ کاربردی در سلوک، مقدمۀ ضروری این سلسله مقالات است. “وَ لِلّهِ الحَمدُ یُحیِی وَ یُمِیتُ وَ یُمِیتُ وَ یُحیِی وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ”
مسعود ریاعی
سال انتشار | 1395 |
---|---|
تعداد صفحات |