
“چالشهای نفس مطمئنه”
مهر 26, 1404
“جذاب شدن برای خدا”
مهر 26, 1404⭐️ یکی میگوید که ذوالقرنین اسکندر است و یکی میگوید که کورش است و دیگران نیز نسبتهای دیگر میدهند. اینکه فقط بدنبال یک شخص مشخص تاریخی باشی، تیر در تاریکی انداختن است. زیرا قضیه فراتر و اسراریتر از یک ماجرای شخصی در تاریخ خطی است. از منظری باطنی میتوان گفت که ذوالقرنین روح الهی هر سالک واصِلی است که شرق و غرب عالَم وجود را پیروزمندانه در مینوردد. کالبد روحیای که دو قَرنْ در دو سوی دارد و فاتح هر دو سوی است. سویی نزولی که اشاره به عالَم جسمانی یا همان مغرب وجود است، و سویی عروجی که اشاره به عالَم ارواح نورانی یا همان مشرق وجود دارد. این سفری به تاریکی و سفری به روشنایی وجود است. در سفر اول، فرود به چشمه جسمانی تاریک و گرم و بویناک که قرآن آن را ”عینٌ حَمِئَة” نامیده، و سپس در سیری صعودی به “مطلعالشمس” و ورود به چشمه نورانی اِخلاص و رهایی است. این حکایت سیر نزولی و صعودی پیروزمندانهٔ روح الهی خود توست. داستان معرفت یافتن سالک به عالَم وجود و رستگاری اوست. و یأجوج و مأجوج همان نیروهای مخرب و بازدارندهٔ نفسانی از جمله غضب و شهوتاند که مانع عروجاند. پس باید سدی بزنی سخت! تا خواهشها و افسارگسیختگیهای نفسانی هجوم نیاورند و توان نیروهای وجودت ضایع نگردند. تمام قصه اینست؛ باید در این راه ارادهٔ آزاد الهیات را بدست آوری! از جهل و تاریکی گذر کنی و گذر دهی! مُخلَص شوی و مُخلِص کنی! خلاص شوی و خلاص کنی! و مروارید وجودت را از میان مرداب دنیا برگیری و به مُلک پادشاهی نورانی خویش بازگردی. ای دوست، حکایت ذوالقرنین، قصهٔ سلوک خود توست آنگاه که سالکی راستین شوی. ذوالقرنین تویی آنگاه که بسوی رستگاری گذر کنی! این روح الهیِ توست که قهرمان قصه است.
مسعود ریاعی




