⭐️ فطرت، دارای هوش مخصوص به خود است. هوش فطری، نه شبیه هوش ذهنی و نه حتی چونان هوش هیجانی متعارف است. اگر سالکی با سلوکش به فطرت و سِرشت واقعی خود دست یابد -یعنی تمامی منهای جعلی را کنار بزند- خودبخود برخوردار از فراهوشی میگردد که ادراک و عمل توأمان با آن ممکن میشود. آن که به چنین هوشی دست یابد، میداند بیآنکه چیزی خوانده یا شنیده باشد. میبیند اگرچه ظاهراً در میان چهاردیواری اتاقش محصور باشد. او حتی لازم نیست به جایی برود زیرا پیش از این آگاهیاش بدانجا رسیده است و چون بخواهد حضور دارد. فطرت آدمی لطیفْجهانی وسیع است. آن متصل به فطرت الهی است؛ ”فِطرَتَ الله الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها”؛ فطرت خدایی است که فطرت مردمان را بر همان سِرشته است. از این منظر؛ غایت سلوک رسیدن به فطرت خویش است، نه جایی دگر و نه کس دیگر!
ای دوست، اگر به فطرت الهیات نائل شوی و بر اساس همان زندگی کنی و به عبارتی دیگر همواره خود واقعیات باشی، تو در جریان هستیات تأثیرگذاری بِلامنازع و خلّاقی بِلامشابه خواهی بود .
مسعود ریاعی