⭐️ “هرمس” در روانشناسی یک کهن الگوست و در مبحث علوم باطنی یک روح آگاه ماجراجوست. او مشاهدهگری هوشمند و تعلیمدهندهای تواناست. از مهمترین کارهایش کیمیاگری باطنی و اکسیرسازی از ماجراهای غیرمترقبه است. سادهتر بگویم؛ تو هنگامیکه وارد حوزهٔ خودانگیختگی شوی، هرمس را با خود داری. آن روح در کنار توست. وقتی بدون طرح و برنامهٔ قبلی به طبیعت سفر میکنی، و نمیدانی چه در انتظارت است، این روح ماجراجو را با خود همراه کردهای. وقتی میخواهی در بارهٔ موضوعی سخن بگویی ولی چیزی از حفظ نکردهای و به اصطلاح صغریٰ کبرایٰهایت را از پیش آماده نکردهای، تو هرمس را با خود و در کلام خود همراه کردهای. هرمس با خودانگیختگی تو کار میکند. دقیقاً در همان کیفیتی که نمیدانی چه پیش میآید و نتیجه کدام است. هرمس همچون کهنالگوی آپولو نیست که فقط با برنامهریزیهای منطقی و کاملاً از پیش تعیین شده کار کند. هرمس برعکس کهن الگوی آپولو است. آپولو ذهنی است. هرمس روحی است. در روحیهی آپولویی همه چیز باید از پیش منظم و منطقی و قابل پیشبینی و شسته رُفته باشد. هرمس اینگونه عمل نمیکند. او آگاهیاش را هر دم از “زنده” میگیرد. در “حال” تصمیم میگیرد. و دقیقاً از این روست که غیرقابل پیشبینی است و بیشتر کارهایش شبیه اِعجاز است. او پیش و بیش از اینکه با “شناخته” کار کند، با “ناشناخته” کار میکند. با “ناشناخته” حال میکند و از “ناشناخته” میآموزد و میآموزانَد. اگر سالکی بخواهد با هرمس همسفر شود، باید با حساب و کتابهای ذهنیاش خداحافظی کند و دانستگیهایش را بدور بریزد. سفر با هرمس، همچون سفر موسی با آن مرد الهی در سورهٔ کهف است. چنین سفری کار افراد ذهنگرا نیست. اگر بخواهی همراه هرمس باشی، باید کاملاً خودانگیخته باشی و خودانگیخته عمل کنی. باید ذهنی عمل نکنی. روحی عمل کنی. پس باید به معنای واقعی کلمه زنده به حال باشی و خودانگیختگی را فهمیده باشی و آن را با عمل از روی هوس اشتباه نگیری. باید از شرطیشدگیها رها شده باشی و از اسارت و بردگی آموزشهای مرده و ناکارآمد بیرون آمده باشی. آموزش هرمسی غیر از آموزشهای متعارف است. در آنجا مشاهدهٔ زنده حرف اول را میزند.
مسعود ریاعی