⭐️ مراقبه برای ندارد. مراقبه میکنم برای آرامش. مراقبه میکنم برای پول. مراقبه میکنم برای رسیدن به خواهشهای نفسانی… اینها هیچکدام مراقبه نیست. در ابتدا حتی نمیتوانی بگویی مراقبه میکنم برای خدا. زیرا هنوز خدای حقیقی را معرفت نیافتهای. چه خدایی؟! کدام خدا؟! خدای ذهنیات؟! خدای توهمّیات؟! خدایی که عمری این و آن تلقین کردهاند؟! مراقبهٔ اصیل برای ندارد. هیچ هدف از پیش تعیین شدهای را دنبال نمیکند. آن شبیه مرگ است. مردن پیش از مرگ است. مرده که خواستهای ندارد. چیزی را دنبال نمیکند. کجا را میشناسد که برود. حتی بدنبال فهمیدن چیزی نیست. آن یک سکوت همهجانبه است. یک رفتن بی سر است. خالی شدنی تمام است. و آنگاه و فقط آنگاه است که خدای حقیقی را ذاتاً معرفت خواهی یافت و همراهیاش را دریافت خواهی کرد. خدا را با خدا میشناسند نه با غیرش. ای دوست، مراقبهٔ اصیل تو را به بیکرانه میبرد. بیکرانگی بیتالله است. خانهٔ خداست. و تو در این خانهٔ بیکرانه و غنی نیازمند چیزی نخواهی بود. چه از درون به آن وصل شده و بدین وصل آگاهی.
مسعود ریاعی