پیری را گفتند: کدام است راه تو؟!
گفت: همین است!
چون به اطراف نگریستند و هیچ ندیدند، پرسیدند: کدام راه؟!
گفت: همین که موجود نیست ولی وجود دارد! همین که قابل اشاره نیست ولی هست! همین که هست ولی قابل تعریف نیست! همین که جایی نمی رود و همه جاست! همین که دیده نمی شود ولی حضور دارد! همین که بی صداست و زیباترین کلام است! همین که همیشه در حال است! همین که تعلق به جایی و آرزویی ندارد! همین که خود عین آزادی و رهایی است! همین که از فرط پاکی، فراچنگ است! همین که اول و آخر و ظاهر و باطنش یکی است! همین که نرفته، رسیده ای! همین که خود مقصد است! همین که باید چون کودکی بر آن گام نهاد…و من شما را آگاهانه بدین راه می خوانم…
مسعود ریاعی