⭐️ یک اسم است که همهٔ اسمهاست، و همهٔ اسمها در دل آن اسم است. با دانستن اسمها نمی توان به آن اسم رسید. همچنانکه با ندانستن اسمها هم نمیتوان به آن اسم رسید. تنها با گذر از اسمهاست که میتوان آن را دریافت نمود. آن اسم واژه نیست. صدا نیست. حرف نیست. نمیتوان آن را نوشت. نمیتوان آن را بیان کرد. با این وجود، اسم است. ناآلوده به هیچ اسم و صفتی. هر توضیحی در بارهاش خلاف واقع است. حتی همینها که میگویم. گویاست اما نه با سخن. قدرتمند است اما نه با زور. میداند نه با فکر. میبیند و میشنود اما نه با چشم و گوش. زنده است نه با جنبندگی. ارادهاش از جنس خواهش و آرزو نیست. هیچ هدفی ندارد. هدف از آن کسی است که چیزی میخواهد، که در آرزوی رسیدن به جایی است. با تعقل و بحث و استدلال و حتی ورود به توهّمات نمیتوان به آن نائل شد. بزرگان آن را با خاموشی دریافت میکنند. سکوت همهجانبه خانهٔ اوست و همه چیز از این خانه نشأت گرفته است. خود را پنهان نکرده است. از بس که واضح است کسی او را در نمییابد. او بالاترین و والاترین اسمهاست و خود شبیه هیچ اسمی نیست. کس او را کَمٰا هُوَ حَقُّهُ نمیشناسد جز خودش. هیچ نوع معرفت ذهنی به او راه ندارد. همهٔ اسمها در برابرش خاضع و خاشعاند. و حریماش، حَرَم بزرگان است.
مسعود ریاعی