⭐️ در سلوک مرحلهای است رؤیاگونه تحت عنوان گذر از بازار دینفروشان. بازاری که در هر غرفهاش دین و آیینی میفروشند. وقتی در رؤیایت از این بازار گذر میکنی نباید جذب غرفهٔ هیچیک از غرفهداران حرفهای این بازار شوی. نباید کالای هیچکدامشان را خریدار گردی. امتحان اینست؛ اگر از این سر بازار با چشمانی باز داخل شوی و از آن سرش سالم و دستخالی خارج شوی، رستگار شدهای. نمره قبولی گرفتهای. و این امتحانی حساس و حیاتی برای تمامی سالکان حق است. هیچ سالکی را نمیشناسم که از این راسته بازار پر زرق و برق عبور نکردهباشد. استثناء هم ندارد. بازار دینفروشان چیزی شبیه بازار بزازها و پارچهفروشان است. کالاهای تمامی غرفهها رنگارنگ است و هر غرفهای بهترینها و لطیفترینهایش یعنی زربافتهایش را در ویترینهایی تزیین شده در زیر نورهای جعلی به نمایش گذاشتهاند. وقتی به تختهپارچههای نیمهبازشان مینگری انواع نقشهای بهشتی که به بهترین وجه نقش زدهشدهاند را میبینی. درختان و نهرهای مینیاتوری و انواع مرغ عشقهای نقاشیشده و… و صد البته داغ و درفششان را پشت پیشخوانهای غرفههاشان پنهان کرده و آنها را برای بازدیدکنندگان از همهجا بیخبر به نمایش در نمیآورند. زیرا قرار نیست از همان ابتدا آنها را فراری دهند. قرار بر جذب نیروی مفت و در خدمت است. خلاصه بازاری است با ظاهرسازیهای فریبکارانه که در چشم شخص طماع و ظاهربین، بسیار جذاب، و اما در چشمان حقبینِ در حال گذر، بسیار تاریک و خوفناک. چارهای نیست. باید از این بازار گذر کرد. مبادا کنار غرفهای بایستی و دستی بر یکی از کالاهای پر زرق و برقشان بکشی و با عرضهکنندگانش وارد معامله شوی، که کارت تمام است. چه قیمت کالاهای جعلیشان، پول نیست، خودِ تویی. اسارت توست. زیرا اگر یک چیز را قبول کنی، در پیاش باید هزار و یک چیز دیگر را هم قبول کنی. پس هشیارانه گذر کن. در این رؤیا حتی از دست سقاهایشان آبی نگیر و ننوش. تحت هیچ عنوان نمکگیر نشو. این بازار مکاره را فقط ببین و گذر کن. باید از این رؤیای پر وسوسه سالم و دستخالی خارج شوی. خروج از این رؤیا، بیداری است. هر که از آن سالم و پاک و ناآلوده گذر کند، دین خالص و پاک را بدست آورده است؛ “اَلٰا للهِ الدِّینُ الخالِصُ”(آگاه باشید که دین رهاننده از آنِ خداست). پس به نام خدا گذر کن، و به نام خدا واصِل شو. که “بسماللهِ مَجراها و مُرساها” کلید گذر از توفان دروغها و فریبکاریهاست.
مسعود ریاعی