“وَ لا یَأمُرُکُم أَن تَتَّخِذُوا المَلائِکَةَ وَالنَّبِییِنَ أرباباً أَیَأمُرُکُم بِالکُفرِ بَعدَ إِذ اَنتُم مُسلِمُونَ”
(خدا هرگز شما را به ارباب گرفتن ملائکه و پیامبران امر نمی کند، آیا پس از آنکه تسلیم حق شده اید، شما را به کفر فرمان می دهد؟!)
– تسلیم شدگانِ به حق تعالی هیچ کسی را ارباب نمی گیرند، نه ملائکه را، نه پیامبران را و نه مادون آنان را. این کار بر ایشان حرام است. کفر است. تسلیم شدگان رها از اینگونه حماقت هایند. آن کسان که جز حق تعالی را رب خود اتخاذ کرده اند، معلوم است که واصِل به حق نیستند. و همین نکته نشانه شان است. آنها “اَربابٌ مُتَفَرِّقُونَ” دارند. گرفتار چندگانگی اند. هنوز به یگانگی نرسیده اند. حال آن که سالک حق کسی است که به یگانگی رفته است. او آگاهی های مورد نیازش را از ملائکه و انبیا و اولیای الهی علیهم السلام اخذ می کند تا تسلیم حق باشد. زیرا نیک می داند که آن بزرگواران هرگز به خود نمی خوانند، بلکه به خدا می خوانند. “داعِیاً اِلَی الله” اند. چه این تسلیم حضرت حق بودن است که اصل است، که موجب رستگاری و نجات است. تو با “تسلیم” قرار است آزاد شوی، رها گردی، نه اینکه در اسارت های چند لایه و تو در تو فرو روی. تسلیم حق بودن، آزادی می آورد. تو با تسلیم از وادی ارباب و رعیتی خلاص می شوی. ذهنت از این اراجیف و از هر نوع بردگی رها می گردد. روی پای خودت می ایستی، میوهٔ خودت را می دهی، و در بهشت خدایی خودت به سر می بری.
بر گرفته از مجموعه نکات قرآنی
مسعود ریاعی