سپتامبر 5, 2016

تمثيل فرزند پادشاه

روزي پادشاه در يک صبح طلايي پنج شنبه نام، تصميم گرفت فرزند دلبندش را به نقطه‌اي دوردست تبعيدکند تا زندگي را بياموزد، با ديگران بياميزد، ياد بگيرد و به وادي آزمون و خطا بيفتد. تا دست بر زانوانش گذاشته خود مشکلاتش را حل کند، خير و شرش را به تجربه بنشيند و با هر فرقه‌اي آشنا شود و از چند و چون اعتقادشان مطلع گردد...
سپتامبر 3, 2016

فهم غربت

آیا”غربت” را می شناسی؟! از چیستی و چرایی اش باخبری؟! آیا بر روی غربت، مراقبه کرده ای؟! به کُنه اش رفته ای؟! آن را کالبدشکافی کرده […]
سپتامبر 3, 2016

باور و بی باوری

عالَم را نیرویی بی شکل و لایتناهی فراگرفته که بر اساس باور انسان به ظهور می رسد. یعنی از بی شکلی به شکل میآید. وقتی روح […]
سپتامبر 1, 2016

قدرت یأس

قدرت یأس بیش از قدرت امید است. غیرقابل قیاس است. فریب امید را نخور. امید، نسیه است و یأس، نقد. گُلِ امید، پلاستیکی است. تصنعی است. وَعده ای است. هیچ تضمینی بر قطعیت آن نیست. اما گُلِ یأس، چون یاسی خوشبوست.