☆ هیچ کس با خواندن کتاب، واصِل به حقیقت نمی شود، نشده است، اگرچه کتابهای اسراری و پر رمز و راز بخواند. وصل شدن یک عمل است که تنها با عبور از “من” های جعلی محقق می شود. من های جعلی، منِ شغلی توست، منِ مدرک تحصیلی توست، منِ دارایی های توست، منی است که با آن در اجتماع مشهور شده ای، منِ شرطی شده ی توست، منِ احساسی توست، منِ برداشت های ذهنی توست… حکایت “وصل” نیز تعالیم خود را دارد اما تعالیمش از نوع آموزش های متعارف نیست. “مدرسه ی نامتعارف” می خواهد. چه آن با دانش واژه ای اتفاق نمی افتد. با پر کردنِ ذهن از مشتی اصطلاح و تعریف میسر نمی شود. اینها تو را سنگین تر می کند، واصِل نمی کند. وصل یک رهایی است، یک واقعه ی انفجاری و در عین حال لطیف است. آن شبیه کَنده شدن است. پس از وصل، تو آرام و بی سؤال می شوی، تسلیم می شوی، و در مرکزیت لایتناهی فطرت الهی خویش سکنا می گزینی.
مسعود ریاعی