هر سالکی که به معنای حقیقی “دین بدون دین”، واصِل شود برخوردار از “دین خدا” گشته است. دین اول، همان دین حقیقی است و دین دوم، برداشت های ناصواب ماست. تا وقتی که ما برداشت ها و ذهنیات خودمان را دین می پنداریم، از دین خدا محرومیم. “اَلا للهِ الدِّینُ الخالِصِ” (آگاه باشید تنها دین خالص از آنِ خداست!). همچنین است اصطلاح “خدا بدون خدا”. خدای اول، خدای حقیقی است و خدای دوم همان چیزی است که به عنوان خدا می پنداریم. و پندار ما، خدا نیست. پندار ماست. تنها راه دریافت حقیقت خداوندی، دور انداختن پندارهایی است که در ذهن مان جاخوش کرده اند. “سبحانَ اللهِ عَمّا یَصِفُونَ” (پاک و منزّه است خدا، از آنچه در باره اش می پندارند!). در باره “کتاب” نیز همینگونه است؛ “کتاب بدون کتاب”. کتاب اول، کتاب خداست و کتاب دوم، برداشت های ماست، القاءات ذهنی این و آن است. و آن که اعتبار دارد تنها کتاب خداست، “ذلِکَ الکِتابُ لا رَیبَ فِیهِ” (آن کتاب هیچ شکی در آن نیست!). می بینی! این ذهن تاریک اندیش همه جا دشمن ماست، دورکننده ی ما از حقیقت است. پس با مراقبه ای جانانه این ذهن خودخواه و پر قضاوت را شجاعانه از وجودت بیرون بینداز تا در حقیقت خداوندی آرام بگیری، با دینش سیر نمایی و در کتاب زنده اش زندگی را تجربه کنی.
مسعود ریاعی