“لا اَدرِی”
(نمی دانم)
آگاهی های عالَمِ وجود چنان وسیع و گسترده و در عین حال مرتبط با هم اند که ما تقریباً هیچ چیز از آن نمی دانیم. اما گاه چنان راجع به هر چیزی قطعی سخن می گوییم که انگار تنها مائیم که باخبریم. ما از گفتن “لا اَدری” (نمی دانم) غافل ایم. گفتنی که خود نیمی از علم است. “نمی دانم” یک کلمه ی طلایی است و زمانی سالکانه است که سؤال را به درستی فهمیده باشی! هر نمی دانمی، نمی دانم سالکانه نیست. وقتی فرزانه ای می گوید نمی دانم، آن یکسان با نمی دانم جاهل نافهم نیست. نمی دانم او، جهانی است برای کشف. یک افق تازه است برای گشودن، که کلیدش “لا اَدرِی” است. “نمی دانم”، تخم دانستن است در پوسته ی ندانستن، که اگر خوب و بجا در دل کاشته شود، محصولش آگاهی ناب است. و سلوک، سفری است که با نمی دانم آغاز می شود. ای دوست، همواره سؤالاتت را یک سؤال کن تا مغز آن را بفهمی، چه کثرت سؤال، نشانه ی فهم نیست، نشانه ی حیرانی است. همچنانکه هر سؤالی را پاسخ گفتن، نشانه از جنون و حیرانی است.
مسعود ریاعی