عمل به آزادی، آزادانه عمل کردن است. آزادانه عمل کردن، عمله ی هیچ ذهنیتی نبودن است. تحت تأثير احساسات و عواطف کور، عمل نکردن است. برده وار به هر سویی نرفتن است. برای همین است که نامش عملِ آزاد است. انسانی که روح و جانش آزاد نیست، وابسته و دلبسته به این و آن است، دربند غیر است، اعمالش مکانیکی، و تحت تاثیر نیروهای مختلف مرئی و نامرئی است. به واقع او عمل نمی کند، از طریق او عمل می شود. و این عملِ آزاد نیست. و چون عمل آزاد نیست،”عمل صالح” نیز نمی باشد. چه “عمل صالح”، ریشه در اراده ی آزاد دارد. از روی نیت و قصد و اراده ی آزاد صورت می پذیرد. “عمل صالح”، یک عمل تصادفی نیست، ریشه در جهل و بردگی ندارد، عملی آگاهانه و آزادانه است. ریشه در “صلح” دارد، عام المنفعه است، همه گیر است، جهانی است. چه “صلح” از نام های بزرگ خداست. “الصُّلحُ خَیرُُ” ، “وَاللهُ خَیرُُ”. و این یک موازنه عادلانه و در عین حال عاشقانه در آیات است. عمل صالح، عمل خدایی است و چنین عملی جز از آزادگان بر نمی آید. بنده ی غیر، کجا می تواند آفریننده ی چنین عمل بزرگی باشد؟! از آنجا که هیچ راهی جز آزادی، گنجایش “مطلق” را ندارد و شایسته ی “فَعّالُُ لِما یَشاء” نیست، پس “راه خدا” خود عین آزادی و آزادگی است و چون چنین است هیچ عملی جز “عمل صالح”، جز عملِ آزادِ رها از تاثیرات، نمی تواند شایسته “راه خدا” باشد …
بر گرفته از کتاب “کلمات بارانی”
مسعود ریاعی