“زیبایی، محصولی مشترک است”
جولای 13, 2025“بخوان، بفهم، و رها کن”
جولای 13, 2025⭐️ آیین باستانی مهر آنچنانکه بسیاری پنداشتهاند، یک دین یا مذهب به معنای متعارف آن نیست. آن یک طریقت باطنی در سلوک است. آدمی هر دین و مذهبی که داشته باشد میتواند بر اساس طریقت مهر سلوک کند. حتی کسانی که دین ندارند هم میتوانند به قدر تلاش و استعدادشان از این طریقت بهرهمند گردند. طریقت مهر، همان طریقت دریافت نور است. طریقت آینه شدن در برابر نور وجود و دریافت تمام و کمال آن و ظهور آن در زندگی. سالک گام به گام در هفت مرحله به پیش میرود تا آنکه خورشید درونش را دریابد. تا به خود نورانیاش واصِل گردد و از آن پس پیر خود باشد، خود ببیند، و خود بر پای خویش بایستد و خود راه بَرَد. و این طریقتی غریبه و اجنبی نیست. از جایی دیگر نیامده است و برای روح آدمی کاملاً آشنا و نزدیک است. آن در ذات مکاتب الهی و در فحوای ادیان ابراهیمی وجود دارد. قرآن نیز آیات چندی در باب سلوک بر اساس طریقت دریافت نور دارد از جمله واضحترینش آنجا که میفرماید؛ “رَبَّنا اَتمِم لَنا نُورَنا”. بسیاری از ادعیه مأثوره از ناحیهٔ بزرگان دین نیز بر این معنا خود شاهدی مستدل است. این رسیدن به نور تمام خویش یک اصل اساسی است. به واقع بسیاری از حُکَما و عرفای راستین از قدیمالایام از همین طریقت نوریه برای نیل به نور تمام خویش سلوک کرده و بهره بردهاند. اشاراتی که در آثارشان موجود است دال به همین معناست. از هراکلیتوس، فیثاغورث، امپدوکلس، پارامنیدس، افلاطون تا بایزید و شیخ خرقان و ذوالنون و سهل تُستری و حلاج و خیام و بابا طاهر و شیخ اشراق و دیگر فرزانگان این طریقت همه و همه از آشنایان اسراری مهر یا همان طریقت دریافت و ظهور نور وجود بودهاند. بزرگْ شاعران بسیاری همچون حکیم سنایی و نظامی و مولوی و شمس تبریزی و حتی شاعر نامی این خطّه حافظ شیرازی به کرات در دیوان اشعارشان از مهر و طریقت آن گفتهاند. حافظ به عیان فاش میسازد که طریقتش مهر است:
بر دلم گرد ستمهاست خدایا مپسند
که مکدّر شود آیینهٔ مهرآیینم
ناگفته نماند که در عصر حاضر نیز برخی از شخصیتهای دینی از جمله مفسر نامآشنای تفسیر المیزان به عیان آشنایی و طی طریق خود را با طریقت مهر، در شعر مشهورشان به وضوح بیان کرده است:
همی گویم و گفتهام بارها
بُوَد کیش من مهر دلدارها
پرستش به مستی است در کیش مهر
برونند زین حلقه هشیارها.
ای دوست، طریقت مهر نه آن گمانها و توهماتی است که برخی از روی سنگنقشهای باستانی بازگو کردهاند. بسیاری از آن تحلیلهای ذهنی فقط مشتی حدسیات و گمان است. آن مراحل هفتگانه و کلید خورشید و قربانی و غیره همه نکاتی رمزگونه برای روشن شدن نور وجود سالک، آن هم در طی مراحل است. راز و رمز آنها را فرزانهای در مییابد که مخ حکمة الاشراق سهروردی را با سلوکش دریافته و خود عامل است. نه اینکه فقط آن متنها را خوانده و دانسته باشد! دانستگی یک چیز است و گام نهادن در طریقت دریافت نور چیز دیگریست.
مسعود ریاعی