“مصیبت ذهاب نور”
خرداد 18, 1404“خیر مطلق”
خرداد 18, 1404⭐️ بسیاری پنداشتهاند که قاعدهٔ “کُن فَیَکُون” یعنی خلقت از عدم. خلقت از هیچ. یعنی ابتدا “چیزی” هیچ مرتبهای از وجود ندارد و با گفتن “کُن “(باش)، تازه به وجود میآید. باید گفت که با دقت در آیات مربوطه اینطور به نظر نمیرسد و چنین برداشتی بر خلاف فحوای آیات شریفه است. به این آیه دقت کن: “ اِذا اَرادَ شَیئاً اَن یَقُولَ لَهُ کُن فَیَکُون” (چون [خدا] چیزی را اراده کند به آن گوید باش و خواهد بود). دقت کن! به آن “چیز” میگوید! این یعنی آن چیز باید مرتبهای از وجود داشته باشد تا بتوان با آن سخن گفت! خود خدا به آن “چیز” سخن میگوید! به خلأ و عدم سخن نمیگوید بلکه به آن “چیز” میگوید! این یعنی باید چیزی و لو در ذهن و لو در سایه باشد تا به آن بگوید! سخن از “شَیئاً” و “اَن یَقُولَ لَهُ” در آیه واضح و صریح است. اما این “چیز” کجاست تا به آن بگوید “کُن”؟! این “چیز”چه مرتبهای از وجود دارد و با گفتن “کُن” وارد چه مرحلهٔ دیگری از وجود میشود؟! ای دوست، وقتی خداوند به چیزی بگوید “باش” به واقع آن را تثبیت کرده است. آن را در حیات حقیقی پذیرفته است. تا بحال آن چیز وجودی مجازی داشت. سایهای به شکل هستی بود. اما اکنون با گفتن “کُن” برخوردار از وجودی حقیقی گشتهاست. به ملکوت خدا راه یافته است. قبل از “کُن”، مابین هست و نیست معلق بود و موجودیتی سایهوار داشت. نیستی که به شکل هست مینمود. اما اکنون به اِذن حق و با فرمان “کُن” چهره جاودانه به خود گرفته است. خود حقیقیاش شده است. به حیات واقعی دست یافته است. “اِنَّما قَولُنا لِشَیءٍ اِذا اَرَدناهُ اَن نَقُولَ لَهُ کُن فَیکُونَ” (سخن ما به چیزی که بخواهیمش اینست که به آن میگوییم باش و خواهد بود)! ای دوست، اگر خدای بخشنده و مهربان به تو “کن” بگوید یعنی تو را خواسته است. به حضورش پذیرفته است. تو را به وجود حقیقی آراسته است. پس همواره خودت را برای خدایت جذاب کن تا تو را بخواهد. مطیع حق باش تا خواستنی شوی. ای دوست، از این منظر؛ قاعدهٔ “کُن فَیَکُون” فرمان حضور است. فرمان بودن است. آن میانبری به عالَم حقیقی یا همان ملکوت حقایق اشیاء است که تنها به فرمان و خواست حق تعالی، به طرفةالعینی محقق میشود.
مسعود ریاعی




