“با الهام از معنای لا اله اِلّا الله”
⭐️ خدایان رنگارنگ را یا باید مدام با بردگیات خشنود کنی یا همچون فرزانگان با مبارزهای جانانه بر آنها مهار زنی و به خدمتشان گیری. بدان که مبارزهٔ اصلی سالک حق، با خدایان ذهنی است نه با انسانها. چه این خدایاناند که کافر و مشرک اصلیاند. این آنهایند که جلوی نور حقیقی را گرفتهاند و ملحدند. اگر میخواهی با کفر و شرک مبارزه کنی باید بروی با این خدایان مبارزه کنی نه با این بشر مفلوکی که خود اسیر دست خدایان گشته است. علت را دریاب. یک سالک میدان مبارزه را اشتباه نمیگیرد. علت را میشناسد. اگر مغز پیام لا اله اِلّا الله را دریابی، خواهی دانست که دشمن اصلی زندگی مسالمتآمیز آدمیان همین خدایانند. خدایانی ذهنی و منبعث از قدرت و شهوت و ثروت و تزویر و ریاستطلبی. این خدایان از درون ذهنهای به اسارترفته خدایی میکنند. مقرشان آنجاست. تمامی بدبختیها و دربدریهایی که امروزه در زمین شاهدش هستی، همه و همه ریشهاش در همین خدایان جعلی نفوذ کرده در ذهن آدمیاناند. آن به اصطلاح خدایی که مدام در ذهنت القا کند که فقط تو برحقی و فقط تو راست میگویی و جز تو و همفکرانات همه باطلاند و باید از بین بروند، یکی از همین خدایان مخرب و حقهباز است. آن به اصطلاح خدایی که مدام در ذهنت القا کند که فقط تو برتری و همهٔ مواهب و متاع دنیا فقط برای تو و همفکرانات است و دیگر مردمان همگی باید بردهٔ و عبید و جیرهخوار شما باشند، یکی از همین خدایان مخرب و حقهباز است… و قِس عَلیٰ هذا! ای دوست، مبارزه با این خدایان و مهار زدن بر ایشان را سلوک الیالله گویند. یک سالک چون براستی “لا اله اِلّا الله” بگوید مبارزهاش علیه تمامی این خدایان آغاز شده است. پس اگر اهل مبارزه با این خدایان ذهنی نباشی، لا اله اِلّا الله گفتنت جز لفظی بیش نیست. اما اگر براستی طالب آنی که از بردگی و اسارت این خدایان هزاران ساله رها شوی، و به معنای واقعی از زیر سلطهشان بدر آیی، چارهای جز یک مبارزه فهیمانه و سالکانه نیست.
راه و شیوهٔ مبارزه سالکانه چنین است: برای مهار زدن به این خدایان طماع و حیلهگر و دردسرساز، باید به فراسوی آنها بروی. به جایی که دگر بر تو ریاست نداشته باشند و حتی دستشان به تو نرسد. و فراتر از آنها، آن “یگانه آزادِ مطلق بینیاز” است. تو تنها با توجه و پرستش آن یگانه آزاد مطلق بینیاز، به فراسوی این خدایان خواهی رفت. کیفیتی که آنها نمیتوانند به آن وارد شوند. زیرا آن خدایان همگی خود در بند نام و نشان و خواهشها و امیال خودشان گرفتارند. و همچون آن یگانه آزاد مطلق بینیاز، آزاد نیستند. گرفتار و محتاجاند. دریاب نکته را. این خدایان را باور نکن. در راه خواستههاشان مبارزه به نیت ثواب و پاداش نکن. فریبشان را نخور. بندهشان نشو. به ورّاجیهایی که در سرت میکنند گوش نکن. این خدایان همگی خود گدایانه زندگی میکنند. ثوابی ندارند که بخواهند به کسی بدهند. آنها خود انرژیخوار آدمیاناند و همچون انگل به ذهن چسبیدهاند و قربانیهایشان را از دسترنج آدمیان طلب میکنند. از این خدایانی که جز بدبختی نمیآورند و هرگز نیاوردهاند، عبور کن. نترس. عبور کن. این خدایان جعلی و نمایندگانِ خودخواندهشان را از ذهنت به دور بریز. خودت را از شرّشان نجات بخش. و با تمسک به “یگانه حقیقت محض” به فراسویشان رو. که چون این کنی، خواهیدید که هیچکدامشان خدا نبودهاند و اکنون چون خدمتگزاری در خدمت تو قرار گرفتهاند. بدان که این تحول مهم با توجه و تسلیم به آن یگانه آزادِ مطلقِ بینیاز، ممکن است. تنها با توکّل به آن یگانهٔ بیمنتهاست که تو قادر خواهی بود از همهٔ این خدایان حرّاف و طماع و ریاستطلب گذر کنی و به فراسویشان بروی. آن یگانهٔ بینیاز را دریاب و هشیارانه از این چندگانگیهای مخرب عبور کن…
بدان بندگیِ آن “یگانه آزاد مطلق بینیاز” خود عین آزادی و آزادگی است. عین خوشبختی و رهایی است. رحمتی است بر همهٔ جهانیان.
ای دوست، آنچه در این مجال به کلام آمد چیزی جز معنایی کارآمد و نجاتبخش از “لا اله اِلّا الله” نبود. پس با فهم و عمل به “لا اله اِلّا الله” همهٔ این خدایان ملحدی که جلوی نور حقیقی را گرفتهاند، کنار بزن و رستگاریات را قطعی کن.
مسعود ریاعی