
“ جهان بیواژه را تجربه کن”
جولای 8, 2023“از خودت منزجر نباش”
جولای 8, 2023⭐️ لائوتزو جملهای دارد که مترجمان بسیار هر کدام آن را به نوعی ترجمه کردهاند و آن جمله صریح و سادهاش اینست؛ “آنکه میداند، سخن نمیگوید و آنکه سخن میگوید، نمیداند”. به نظر میرسد که ترجمههای گوناگون از این روست که بسیاری با مفهوم ظاهری این جمله مشکل دارند و آن را منطقی و قابل قبول نمیدانند. زیرا بر این قائلند که بسیاری علم دارند و از روی علم هم سخن میگویند. فلذا این استنتاج را غلط میپندارند. اما باید گفت که منظور لائوتزویِ تسلیم محض این نیست که هیچ کس از روی علم سخن نمیگوید. زیرا خودش هم با همین جملهاش در حال سخن است! پس خودش هم نمیداند که چه میگوید! بلکه نکته آن است که او دارد به کیفیتی دیگر اشاره میکند. و آن اینکه هر سخنی -هر چند درست- در باب حقیقت، سخن کامل و تمام نیست. به واقع هیچ سخنی نیست که بیان کنندهٔ تمامیت حق هستیبخش باشد. زیرا تمامی واژهها محدود به معنای خویشاند. به عبارتی دیگر هیچ سخنی نمیتواند مبیّن آن نامتناهی ناشناختنی باشد. هیچ سخنی نیست که آن را به تمامی در بر بگیرد. واژهها در برابر او ناقص و معیوباند. آن بزرگِ هستیبخش فقط با سکوت همهجانبه دریافت میشود. با خاموشی، نه با سخن. هر کس ادعا کند که با سخن حقش را ادا کرده، نادان است. از این منظر لائوتزو درست میگوید. حکیمانه میگوید. زیرا اشارهٔ او به آن ذات یگانهٔ ناشناختنیای است که همه چیز را فرا گرفته و خود نامی ندارد. ناشناختنیِ فراگیرِ نامحدودی که در قالب هیچ واژه و جملهای در بند و محدود نمیشود.
مسعود ریاعی