“تسلط بر خود و نه بر دیگران”
ژوئن 4, 2023
نکات قرآنی 781
ژوئن 18, 2023“اَساطِیرُ الاَوَّلِینَ”
(کهنْالگوها)
⭐️ اسطورهها یا به تعبیر روانشناسانهٔ امروزین یعنی کهنالگوها، همان مفاهیم و شخصیتهای دیرینهاند که در ناخودآگاه جمعی مردمان در اقوام مختلف از دیرباز وجود داشته و زندگی میکنند. کهنالگوها را در طول تاریخ با قصهپردازیها و آرامانگراییها بر ذهنهای مردمان به طُرُق مختلف القا کردهاند و اکنون بیآنکه بدانیم بخش مهمی از روان ما گشتهاند آنچنانکه به سادگی از آنها خلاصی نتوانیم. کهنالگوها بسیار متنوع و متعددند که به برخی از تاثیرگذارترین آنها اشاره میکنم؛
– کهنالگوی ستیزهگری و نابودگری که بویژه برای ذهن کودکان و نوجوانان بسیار جذاب و هیجانانگیز است و غالباً حاکمیتهای سلطهگر تاریخ از تبیین و تبلیغ و تلقین چنین کهنالگوهایی نهایت استفاده را برده و نیروهای مفت ستیزهگر در خدمت خویش را بدست آوردهاند. از داستانپردازیهای هرکول گرفته تا قهرمانیهای شوالیهها و حماسهسازیها از زندگانی مبارزان همه و همه در چهارچوبه همین کهنالگوست.
– کهن الگوی جذاب مسیح شدن و منجیگری و انتقامگرایی نیز از دیگر کهنالگوهای قدیمی است که دوره به دوره کارکرد خود را داشته و همواره نیز برخی تحت تاثیر اندیشههای آخرالزمانی مدام بدان دامن زده و برخی دیگر نیز سوء استفادههای قدرتطلبانه کردهاند. غالباً تمامی مهدیان دروغین تحت تاثیر همین کهنالگو بودهاند.
– کهنالگوی جذاب پیر و مرشد و مراد گشتن؛ بر اساس چنین کهنالگویی چنان القا میشود که هدایت و نجات فقط از طریق چنین فردی محقق میشود و لا غیر.
– کهنالگوی جذاب شفاگری و درمان دردهای لاعلاج، و اینکه شخصِ درمانگر نمایندهٔ نیروهای غیبی و یا خود ظهور دوبارهٔ یکی از همین کهنالگوهاست.
– کهنالگوی جذاب قهرمانی و ورزشکاری و پوریای ولی شدن و دیگر قصههای مربوطه.
-کهن الگوی جذاب عارف شدن و تارک دنیا گشتن و اقتدار یافتن و صاحب کرامات شدن.
– کهنالگوی جذاب شاه بودن و شاه شدن و همه را از ریز و درشت به زیر فرمان آوردن.
– کهنالگوی جذاب عشق و وصال؛ اینکه باکرهٔ زیباروی را از قلعهٔ اجنه آزاد کردن و با او به وصال خویشتن رسیدن…
*ای دوست، کهنالگوها بسیارند و در ناخودآگاه جمعی همهٔ اقوام به صورتهای مختلف حضور دارند، منتها هر کدامشان در موقعیت و شرایط روانی متناسب با خودش ظهور مییابند. کهنالگوها، جلوهگری خوب و بد و عام و خاص هم دارند اما بحث ما در اینجا بر سر خوب و بد آنها نیست. بلکه نکته آن است که سالکالیالله باید خودش باشد. بر اساس فطرت الهی خودش زندگی کند و رشد نماید. او نباید و نمیتواند کس دیگری باشد. او نباید بنده و بردهٔ کهنالگوها شود. کهنالگوها یا همان اساطیرالاولین، تو را از خودت خالی میکنند. آنها میخواهند تو را از آنِ خود کنند. به خدمت خود گیرند. اجازه نمیدهند که تو خود واقعیات باشی. تمام نکته همینجاست که سالک حق باید از اساطیرالاولین رها شود. باید ذهنش از هر نوع سلطهای آزاد گردد تا بتواند خود متعالی خودش را محقق نماید. قرآن، بندهٔ اساطیرالاولین شدن را تبلیغ نمیکند. تو را برده و بندهٔ کهنالگوها نمیخواهد. قرآن، رهایی را تعلیم میدهد. چه خدا تو را آزاد میخواهد. همانگونه که آزادت آفرید.
بر گرفته از مجموعه نکات قرآنی
مسعود ریاعی