“وَ جَزاهُم بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِیرَاً”
(و پاداششان را بخاطر شکیبایی شان، بهشت و آزادی قرار داده است)!
“بهشت و آزادی”
– اغلب اهل لغت “حریر” را به معنای همین پارچه حریر متعارف گرفته اند! عجبا! آخر پارچه حریر چه مناسبتی با بهشت برین دارد؟! ای دوست، در وجه باطنی و حکیمانه آیات، اتخاذ چنین معنا و برداشتی آن هم در چنین جایی، درست قرین بهشت، نوعی ظاهرگرایی نامتناسب و بدور از حکمت می نماید. بی شک این “حریراً” با حرّیة و آزادی در ارتباط است. رگ و ریشه از آنجا دارد. این “حریراً” لطافت آزادی و آزادگی است. چه این حرّیت است که با بهشتی که قرآن معرفی می نماید، تناسب دارد. با آن در وحدت است. ای دوست، مثال و تمثیل آزادی در قرآن، همان بهشت است. آنچه که قرآن در باب بهشت می گوید، به واقع شرح آزادی است.
– آزادی محصور نیست، بهشت نیز وسعتی همچون وسعت آسمانها و زمین دارد.
– در بهشت، حکومتی وجود ندارد که امر و نهی کند، که تکلیف کند، که پیوسته باید و نباید به گوش ات القا کند، در آزادی نیز تو خود حاکم بر خویشتن خویشی. این فرمان خود متعالی توست که اجرا شدنی است.
– در بهشت، احتیاج بی معناست. در آن کیفیت نه گرسنه می شوی و نه تشنه، نه سردت می شود و نه گرمت، … در آزادی نیز تو از قید بندها خلاص شده ای، مُخلَص شده ای. نه از درون اسیری و نه از بیرون.
– در بهشت هر آنچه بخواهی مهیاست. پس حرص و آز و حسد، منتفی است. خشم و خشونت منتفی است. در آزادی و رهایی از بندهای نفسانی نیز، همهٔ جهان از آنِ تو خواهد بود. بدون خشونت و درگیری. چه آن کس که بر نفس خویش غالب شود، بر تمامی عالَم غلبه یافته است.
ای دوست، بهشت بی حکومتی، بهشت بی نیازی، بهشت بی باید و بی نباید، غایتی است که قرآن معرفی می کند. این بهشت آزادی هدیهٔ ارزشمند خدا به دوستدارانش است. پس به چنین بهشتی سلام کن، و به آن روی آور، که “بهشت” و “آزادی” دو واژه برای بیان یک مفهوم و یک کیفیت اند.
بر گرفته از مجموعه نکات قرآنی
مسعود ریاعی