⭐️ پاکی نام دیگرش خلأ است. نام دیگرش سکوت درونی است. بیخواهشی و بیآرزویی و رهایی و بیتعلقی و اِخلاص از نامهای دیگر آن است. به واقع ذاتش بینام است و صرفاً برای اشاره به آن نامی را بر میگزینند.
پاکی اسارتناپذیر است. هیچگاه در هیچ موقفی بنده و بردهٔ چیزی نمیشود. بدنبال چیزی نمیرود. در حسرت چیزی نیست.
پاکی برای روی پای خود ایستادن به چیزی احتیاج ندارد. به چیزی تکیه نمیکند. پاکی، ساکن است. ساکنی که محرّک همهٔ چیزهاست. مرکزی است که هر چیزی -چه بداند چه نداند- به دورش به طواف در حال گردش است. پاکی خود بینیاز است و هر چیزی نیازمند اوست. پاکی همه چیز دارد بیآنکه خود به چیزی آلوده باشد. تنها پاکی است که مطلقاً قابل اعتماد است. دانش، آلوده به دانش است. قدرت، آلوده به قدرت است. هر چیزی آلوده به داشتهٔ خویش است. نیالوده به هیچ صفتی، پاکی است.
با پاکی میتوان حقیقت آنچه هست را بیتحریف دریافت نمود. با پاکی میتوان دید. می توان رفت بی آنکه قدم برداشت. می توان اِعجاز نمود. غایت سلوک، نیل به پاکی است. پاکی، هم فناست، هم بقاست. فناست زیرا چیزی در آن نیست، تو در آن محو میشوی. و بقاست، چون ذات هستی و حقیقت آن است. پاکی، آزادی است. آزادی، پاکی است.
مسعود ریاعی