“اَوَلَم یَرَوا اِلَی ما خَلَقَ اللهُ مِن شَیءٍ یَتَفَیَّأُ ظِلالُهُ عَنِ الیَمِینِ وَالشَمائِلِ سُجَّدَاً للهِ وَ هُم داخِرُونَ”
(آیا به آنچه خدا آفریده نمینگرند که چگونه سایههایشان از راست و چپ در اطاعت از [قانون]خداوند خاضعانه میگردند)!
⭐️ و اما سایه!
ای دوست، از منظری باطنی، سایهٔ تو بخشی از هویت پنهان توست که همواره بدنبالت روان است. بخشی که هنوز به خودآگاهت نیامده است. اگر بخواهی میتوانی آن را بخش تاریک ضمیر ناخودآگاهت بنامی. هم اصحاب یمین(سعادتمندان) سایه دارند و هم اصحاب شِمال(شقاوتمندان)! سایهای که سعادتمندان در آن بسر می برند، خنک و دلچسب و روحافزاست زیرا آنها ضمیرشان را پاک کردهاند. باطنشان را از پلیدیها زدودهاند؛”اِنَّ المُتَّقِینَ فِی ظِلالٍ وَ عُیُون”(متقین در سایهها و چشمهسارانند). آنها و جفتهای روحیشان در سایههایی بر تختهای آرامش تکیه دادهاند؛ “هُم وَ اَزواجُهُم فِی ظِلالٍ”! اما شقاوتمندانی که ضمیر ناخودآگاهشان پر از پلیدی و خشونت و نفرت است، به واقع زیر سایههایی به سر میبرند که همچون دودی داغ و پر حرارت است؛”وَظِلٍ مِن یَحمُومٍ”! زیرا سایههایشان انباشتهای از ستمها و پلیدیهایی است که در زندگیهای متوالی مرتکب شدهاند. آنها اسیر دستاوردهای تاریک خویشاند. لکن برای آن سالکانی که با سلوکشان همواره درون خود را تطهیر کرده و میکنند سایهها نیکاند. مملو از خیر و برکت اند. موسی(ع) به شهادت سورهٔ قصص وقتی گوسفندان آن دو زن را آب داد، بلافاصله به “سایه” بازگشت؛”ثُمَّ تَوَلّیٰ اِلَی الظِّلِ”! زیرا نیک میدانست که در ضمیر بیکران ناخودآگاه پاکش، برایش خیر فراوان نهادهاند. و دقیقاً همینجاست که دعای مشهورش را می گوید؛”رَبِّ اِنِّی لِما اَنزَلتَ اِلَیَّ مِن خَیرٍ فَقِیرٌ!(پروردگارا هر خیری که بر من نازل کنی، به آن محتاجم)! ای دوست، سایهٔ تو بخشی از هویت ناپیدای توست. آن سایهها روزی که به “یَومَ تُبلَی السَّرائِر” معروف است، به ظهور خواهند رسید. پس نیک بکوش و ضمیر خود را پاک کن. از هر پلیدی خالیاش کن. مگذار چون سایه تعقیبات کند. بیسایه شو! و جز سایهٔ خدای بخشنده و مهربان را نخواه که یگانه سایهٔ خیر و جاودانه همین است؛ “وَاللهُ خَیرٌ وَ اَبقیٰ”!
بر گرفته از مجموعه نکات قرآنی
مسعود ریاعی