☆ در آدمی دو خاستگاه دانایی وجود دارد. یکی پرومته ای promethe`e: “آنکه از پیش می داند”، و دیگری اپیمته ای Epimethe`e : “آنکه بعداً می داند”. آنکه از پیش می داند در حقیقتِ خود ساکن است زیرا می داند! پس به “بود” رفته است. اما آنکه بعداً می داند خواستار حرکت و تجربه اندوختن است. پس به “نمود” رفته است. برخی سلوک می کنند تا به “آنکه از پیش می داند” نائل شوند. برخی سیر می کنند تا پس از تجربه، بعداً بدانند. این دو مشرب از دانایی، همواره در عمق وجود آدمی در کشمکش اند و هر کدام نیز اصحاب خود را دارند. اگر “آنکه بعداً می داند”، با “آنکه از پیش می داند”، آشتی نکند و به وحدت نرسد، همواره دردسرساز و مشکل آفرین خواهد بود. این بدان معنی است که راه درست و سالم، تجربه کردن هستی با “آنکه از پیش می داند”، است. اینچنین سالکی، رسیده به خود متعالی و در سکون خویش است، و در عین حال هماهنگ با حرکت هستی است. برای چنین کسی دیگر سکون و حرکت در تضاد نیستند بلکه چونان دو دایره منطبق بر هم اند. و این نکته ای اسراری است که منطق معمولِ ذهن، از آن سر در نمی آورد. آن یک تجربه ی والاست.
مسعود ریاعی