تسلیم حقیقت بودن، یک دین فطری و جهانی است و همه ی جهانیان فطرتاً پذیرنده ی آنند. تنها همین یک دین، الهی است و از ابتدای خلقت تا کنون تنها همین یک دین بوده است و تنها راه نجات بخش هموست. منتها مشکل از آنجا آغاز می شود که هر کس دست به تعریف این حقیقت محض می زند و میخواهد برداشت خودش را بر دیگری تحمیل کند. حال آن که حقیقت تعریف ناشدنی است زیرا این خداست که تعریف ناشدنی است. تعریف یک چیز یعنی محدود کردن آن. و خدا محدود نیست. لذا تنها راه بهره مندی عملی و کاربردی از آن حقیقت لایتناهی، در این سطح از آگاهی و حیات، این است که بشر در زندگی اش تسلیم راستی و درستی باشد، عشق بورزد و یکدیگر را مهربانانه خدمتگزار شوند.
بر گرفته از کتاب “کلمات بارانی”
مسعود ریاعی