photo_2017-09-24_09-26-33photo_2017-09-24_09-26-33photo_2017-09-24_09-26-33photo_2017-09-24_09-26-33
    • مقالات
    • نکات قرآنی
    • ترجمه صوتی و تصویری قرآن
    • نکات قرآنی صوتی
    • مقالات صوتی
    • مطالب گونه گون
    • تماس با ما
    0

    $0.00

      “حقیقت زنده”
      دسامبر 14, 2017
      “چگونه بفهمیم که شرطی شده ایم؟!”
      دسامبر 29, 2017

      نكته هایی درباره “مشاهده”

      دسامبر 14, 2017

      1- وقتی “مشاهده” را خوب بیاموزی، خواهی دید که بسیاری از چیزهایی که آنها را واقعیت می پنداشتی، محو می شوند؛ و چیزهای بسیاری که از آنها در غفلت بسر می بردی، اثبات می گردند.

      2- فکر کردن، “مشاهده” کردن نیست، ضد آن است. آنکه به چیزی نگاه می کند و فکر می کند، دقیقاً مخالف جریان “مشاهده” حرکت می کند. مشاهده، یک نگاه بی قضاوت است. نگاه فضول و جستجوگر نیست. فکر را با “مشاهده” چه کار؟!

      3- برای نائل شدن به اوج “مشاهده”، باید یاد بگیری ذهنت را متوقف کنی و آن را از حالت افسارگسیختگی بدر آوری. زیرا هر گونه کارکرد ذهن، هر گونه ارتعاشی از آن، هر فکر و خیالی، کار خرابی به بار می آورد. اصالت “مشاهده” را مخدوش نموده و بجای نیل به آرامش حقیقی، تو را به حوزه ی اضطراب و حیرانی می کشاند.

      4- برای اینکه “مشاهده” ات، ناب باشد، باید هنگام مشاهده، کاملاً بی خواهش و بی آرزو باشی. هر خواسته ای، چه مادی و چه معنوی، به معنای خروج از کیفیت “مشاهده” است. در مشاهده، باید تسلیم محض بود. نرم و پذیرا. این همان “بی عملی” سالکانه است که خود کاملترین و نابترین “عمل” است. عمل متعالی و خوارق عادات، از این کیفیت سر برون می زند. زیرا سالک در این کیفیت با توکل محض، به “کل” متصل است. و این “کل” است که از طریق او “عمل” می کند. و عمل کل، “کامل” است.

      5- مرده، چشمش دو دو نمی زند، جلوه آرایی های دنیا برایش تاریک شده است و تاریکی جذابیتی ندارد. نگاه او بالاجبار، بی خواهش و بی آرزو گشته است. در “مشاهده”، نگاه تو چنین است، نگاهی که کاملاً تسلیم است و بدنبال چیزی نیست. منتها با یک فرق اساسی! تو آگاهانه وارد این بی خواهشی و بی آرزویی می گردی! تو با اختیار خود، قبل از مرگ، می میری!

      6- در “مشاهده”ی ناب، در می یابی که خود حقیقی، بی”خودی” است. هیچکدام از خود هایی که می شناسی نیست. خود حقیقی، چون دایره ای بدون محیط است. لا یتناهی و در قلمرو ناشناختنی است. پس ذهن تعریفی از آن ندارد. بدان که هر خودی جز آن، جعلی است و نشان “فراق” است. تنها “بی خودی” است که نشان “وصال” است. و این همان مفهوم فناست در اصطلاح قدیم.

      7- “مشاهده”، تو را تا بدانجا می رساند که هر سو بنگری فقط “وجه حق” را ببینی. این یعنی خلاص شدن از شرّ کثرت. وقتی بدین مرحله نائل شوی تازه معنای “کُلُّ شَیءِِ هالِکُُ اِلّا وَجهَهُ” را دریافته ای. اینجاست که همه ی وجه های مجازی، از درون و بیرون محو می شوند و تنها وجه “حق” بارز می گردد. آن “صلح کل”ی که بزرگان گفته اند چنین حاصل می شود. با “مشاهده ی ناب”.

      8- بزرگترین دستاورد “مشاهده” این است که در می یابی؛ هر چه به خدا نزدیکتر شوی، آزادتر می گرددی. زیرا خدا، مطلق آزادی است. آنکه روح و جانش در بند است و ذهنیاتش او را به اسارت برده اند و با این حال تصور می کند که مومن به خداست، ایمانش توهّمی بیش نیست زیرا ایمان به خدای حقیقی، حریّت و آزادگی به ارمغان می آورد.

      9- انسان های بسیار جدی، دورترین انسان ها از خدایند. تصور نکن که هر چه جدی تر به نظر برسی، عارف تری! اینطور نیست. کسی که با خداست، لطیف است. و تمام وجودش یک لبخند زیباست. زیرا جهان در “مشاهده”ی او چیزی جز لبخند الهی نیست.

      10- در “مشاهده”، می بینی، بی آنکه به چیزی زل بزنی. می بینی، بی آنکه قضاوتی در نگاه تو باشد. می بینی، بی آنکه خوب و بد کنی. می بینی، دیدنی تسلیم وار. می بینی، بر اساس یکسان نگریستن. در “مشاهده”، نگاه تو فضول نیست. بدنبال چیزی نمی گردد. “مشاهده”، نگاهی متفکرانه نیست. نگاهی نرم و پذیراست.

      11- “مشاهده” برتر از محاضره و مکاشفه است. غیر قابل قیاس است. “محاضره”، حضور قلب است در پیشگاه حق. “مکاشفه”، حضور اوست در وجود تو. اما در “مشاهده” هیچ دوئیتی نیست. دوگانگی محو شده است. رفت و آمدی در کار نیست. چه نه مشاهده کننده ای هست و نه مشاهده شونده ای. آنچه که هست یک کل کامل غیر قابل توضیح است.

      12- اسلام با “مشاهده” آغاز می شود و در “مشاهده” قوام می یابد. آغازش با “شهادتین” است، با “اَشهَد” است. خود خدا با “مشاهده” کار می کند “شَهِدَ اللهُ …”! مشاهده برای سالک یک غذای کامل است زیرا تنها با مشاهده ی ناب است که تمامیّت خود را دریافت می کند. تنها مشاهده است که او را به یگانگی می برَد و یگانه می سازد.

      13- از میان حکمای ارزشمند یکی ملا رجبعلی تبریزی(۱۰۸۰ ق) است که حدود چهارصد سال پیش می زیسته است. از منظر من، بزرگترین دستاوردش این است که شجاعانه و به صراحت “وجود ذهنی” را انکار می کند. و این در زمانی است که اغلب فلاسفه در عصر صفوی و پیش از آن، “وجود ذهنی” را پر و بال می داده اند. او در رساله “اصل الاصیل” خود، وجود ذهنی را تنها یک صورت می داند و نه جوهره و اصل علم. زیرا در غیر اینصورت – بقول خودش- هنگام دیدن کوه دماوند، باید خود کوه در جمجمه حضور می یافت!” لِاَنَّهُ یَستَلزِمُ ذلکَ حُصُولُ جَبَلِ دَماوند فِی الجُمجُمَةِ”! او بصراحت اصالت قائل شدن به وجود ذهنی را امری بسیار شنیع میداند که عقل سلیم بدان حکم نمی کند “انَّ القَولَ بِالوُجودِ الذِّهنِی شَنیعٌ جِدّاً و لا یَجتَمِعُ الاقرارُ بِهِ مَعَ العَقلِ السَّلِیمِ”. او بر این باور است که؛ “علم حقیقی جز از راه “مشاهده”ی معلوم بدون واسطه و جز روایت عیانی به دست نمی آید”.

      14- هر گاه توانستی چیزی را ببینی و در نگاهت هیچ قضاوتی راجع به آن نباشد، تو وارد کیفیت “مشاهده” گشته ای. اگر بگویی؛ چه خوب یا چه بد! چه بزرگ یا چه کوچک! چه زشت یا چه زیبا!… تو قضاوت کرده ای، پس از کیفیت “مشاهده” خارج گشته ای. در “مشاهده”، ذهن باید کاملاً آرام و در سکوت باشد.

      15- ‍ یک “مشاهده”ی حقیقی آن است که؛ وقتی به چیزی می نگری، نباید تجربه ی گذشته ات را با آن به یاد آوری. چه در این صورت، تو آن شیء را “مشاهده” نمی کنی، بلکه فقط تجربه ات را به نگاه نشسته ای. در “مشاهده”، فقط حال مطرح است. نه گذشته و نه آینده، هیچکدام اصالت ندارند. پس همواره آنکه را که دوست داری، در حال ببین و تر و تازه نگاهش کن.

      16- در “مشاهده”، جهان با زبان تصاویر با تو سخن می گوید، و تو با زبان نگاه، به آن پاسخ می دهی. برای آن که پاسخ تو کامل باشد، باید دست از انتخاب و قضاوت برداشته باشی.

      17- یا همه چیز را چونان معجزه ببین، یا هیچ چیز را معجزه نبین. اما هرگز بین این دو نگاه نباش. نخواه که برخی چیزها را عادی بینگاری و برخی را خارق العاده. این اهانت به هستی است، به این هستی هوشمند اهانت نکن. در نگاه من، جنبش یک پشه همانقدر اعجاز برانگیز است که برخاستن مرده. و شکافتن ماه همانقدر عادی است که شکافتن پوسته تخم یک پرنده.

      18- کاملان، توانایی آن را دارند که با چشم هایشان بشنوند، و با گوش هایشان ببینند، و با قلب هایشان ادراک کنند. زیرا آنها وجودی به وحدت رسیده اند و یکپارچه حضورند. اینان کسانی اند که جذب “کل” شده و تمامیّت وجودشان، به مقام رفیع “مشاهده” نائل گشته است. و کسی که به این مقام نائل گردد، یعنی تمام اجزای وجودیش به کمال رسیده است.

      19- ‍در “مشاهده”ی ناب، پرسش نیست، آنچه هست “دریافت” است. در این کیفیت، سالک بدنبال چیزی نمی گردد بلکه صرفاً تمام در و پنجره های وجودش را به روی ” آگاهی” گشوده است.

      20- در “مشاهده”، تو در سکوت محض بسر می بری. ذهن کاملاً آرام است. خالی از دانستگی و رها از تعصبات است. جز این باشد، “مشاهده” نیست.

      21- در کیفیت “مشاهده”، تو از زندان ذهن خروج کرده ای، پس نیروهای مخرّبی که در طبقات زیر ذهنی، مشغول فعالیت اند، بر تو کارگر نخواهند بود. این نیروهای مخرّب را تحت هر عنوانی که بنامی، مثل سحر، جادو، چشم زخم و غیره، بر تو بِلا اثر اند. زیرا اینها فقط بر کسانی که در طبقات ذهنی و پایین تر از آن زندگی می کنند اثر داشته و سیطره می اندازند. “اهل مشاهده”، پوسته ی ذهنی شان شکسته و در فراذهن بسر می برَند، اینان در “روح” ساکن اند. تسلیم محض “مطلق” اند. “مشاهده” گر در طبقات زیرین فنا شده است، نیست تا سِحر و جادو بر او اثر کند. به عبارتی، او در خلأ مقدّس بسر می برَد و هیچ تیری بر خلأ کارگر نیست. به تعبیر قرآن، او “مُخلَص” است و “مُخلَصِین” از تیر رس شیاطین خارج گشته اند. شیاطین یعنی همان نیروهای مخرّب، هیچ سلطه ای بر خلاص شدگان، بر “مُخلَصِین” ندارند. و از آنجا که وجود اهل مشاهده، چون آینه ای صیقلی است، هر کس، هر نیروی مخرّبی بسوی او گسیل کند، بدون شک بسوی پرتاب کننده اش باز خواهد گشت!

      22- برای آنکه از شر نگاههای بسته و شرطی شده ی گذشته راحت شوی، گاه هنگام تمرین “مشاهده”، یاد بگیر که فضاهای خالی را بنگری. همان فضاهایی که تا بحال نسبت به آنها بی توجه بوده ای. بین اشیاء، فضاهایی خالی است که خود دارای شکل هندسیِ خویش اند. جهان پر از فضاهای خالی است که به هم پیوسته اند، درون و بیرون، از اتم بگیر تا فضاهای اَبَر کهکشانی. این فضاهای خالی، نقش حیاتی و انکار ناپذیری برای چیزهای پُر ایفا می کنند و خود به چشمِ انسان شرطی شده نمی آیند. آن یک جهان دیگر است چسبیده به همین جهان، که برو و بیایِ خود را دارد. هم ثابت اند و هم متحرک. ساده تر بگویم با متحرک شدنِ اشیاء، آنها هم جابجا شده، متحرک می شوند. آنها در حوزه های نامرئی انرژیک، نقش بسزا دارند.

      23- وقتی صبورانه بر روی فضاهای خالیِ مابین اشیاء که در “مشاهده” ۲۲ بیان شد، مراقبه ای فهیمانه داشته باشی، آرام آرام با قوانین حاکم بر آنها آشنا خواهی شد، قوانینی که معکوسِ قوانین حاکم بر اشیاء پُر اند. با آشنایی با آن قوانین میتوان بر اشیاء تاثیر گذاشت، همانطور که با تغییر اشیاء اتاقت، میتوانی بر روحیه ات تاثیر گذاری. همچنین است تاثیر بر افکار و ذهنیات. همچنین است تاثیر بر گفتارها و شنیدارها. همچنین است تاثیر بر دیده ها و برداشت ها. همچنین است تاثیر بر احساسات و عواطف. قانون اصلی، یکی است. پُر و خالی، مکمل یکدیگرند و دارای تاثیرگذاری متقابل اند.

      مسعود ریاعی

       

      Share
      8

      Related posts

      مارس 21, 2023

      “فقط دیدن”


      Read more
      مارس 21, 2023

      “انسان واقعی”


      Read more
      مارس 21, 2023

      “تناسخ‌های اخلاقی”


      Read more

      جستجو

      ✕

      آخرین مطالب

      • “فقط دیدن”
      • نکات قرآنی 759
      • “انسان واقعی”
      • “یک تمرین مجرَّب در مراقبه”
      • “ضربهٔ رحمت”

      دسته‌ها

      بایگانی

      2016@ All rights reserved for www.masoudriaei.com
        0

        $0.00

          ✕

          ورود

          گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟