“حقیقت” چیزی نیست که بتواند کسی به دیگری بگوید. باید خود را در معرض آن قرار داد. باید توان جذب حقیقت را داشت. و این میسر نیست مگر آنکه انسان، ذهنی باز و آزاد داشته باشد. انسانی که گرفتار انواع عقاید و نظریات است، انسانی که پر از پیش داوری ها و تمایلات است، دارای ذهنی باز و آزاد نیست. حقیقت، با رهایی هماهنگ است. حقیقت را نمی توان انبار کرد، بارکد زد و آنگاه عرضه نمود. حقیقت، کالا نیست. آن چون نسیمی زنده، جریان دارد. نمی توان آن را در اتاقک تنگ و تاریک ذهن محصور کرد. آنچه محصور شدنی است، حقیقت نیست، بافته ها و برداشت های ذهنی است. حقیقت، از جنس “مطلق” است. “حقیقت” را تنها میتوانیم در کیفیت “تسلیم” دریافت کنیم و بی آنکه دست به تحلیلش بیالاییم، چون سالکی زنده، با آن سیر کنیم.
مسعود ریاعی