برای یک سالک، “ناشناسی”، آزادی است. “شهرت”، بند است. شگفتا که برخی چگونه حاضرند همه چیز خود را بدهند تا به شهرت رسند و خود را با دست خویش به “بند” کشند. گویی حماقت و جهالت بشر، بی پایان است. “ناشناسی”، یک نعمت بزرگ الهی است که خداوند به دوستان خود عطا می کند. چه کیفیتی است که “اخلاص” در آن به بار می نشیند و “رهایی” آنجا شکوفا می شود. نخواه به چیزی شُهره شوی که از خدمتگزاری صادقانه باز می مانی. برای خدا، “خاص” باش، اما برای دیگران عام و ناشناس. برای خدا، آن به آن خود را جذاب تر کن تا نگاه روحش بر تو خیره بماند، اما در چشم دیگران آن به آن خود را معمولی تر کن تا فشار نگاهشان تو را خم نکند. چه تو در نگاه خدا آزاد می شوی، و در نگاه دیگران، اسیر.