photo_2017-09-24_09-26-33photo_2017-09-24_09-26-33photo_2017-09-24_09-26-33photo_2017-09-24_09-26-33
    • مقالات
    • نکات قرآنی
    • ترجمه صوتی و تصویری قرآن
    • نکات قرآنی صوتی
    • مقالات صوتی
    • مطالب گونه گون
    • تماس با ما
    0

    $0.00

      سورۀ “إخلاص”
      آوریل 9, 2017
       “مراتب محبت الهی”
      آوریل 9, 2017

      “گور رستان”

      آوریل 9, 2017

      “گور رستان”، گورستان نیست. ضد آنست. از گور رهیده گانند. همانها که از گور رسته اند. گور، کور است. برای همین تاریک و ظلمانی است. پر از حجاب است. تمام تلاش من اینست که هم خود و هم دوستان را از گورستان به “گور رستان” برم. گور رستان جایی است که نور است. حیات و آگاهی است. اکنون در گورستان بسر می بریم. و این یک جملۀ رمانتیک نیست، حقیقت را می گویم. همۀ ما که در این گورستان یکدیگر را پیدا کرده ایم همگی در یک قطعه دفن شده ایم. زیرِ این قطعه که دفن شده ایم، شهر و بیابان دارد، کوچه و خیابان دارد، همسایۀ دور و نزدیک دارد. ماجراهای خودش را دارد. اما همه در گور است. از جنس کور است. سایه است. برای همین همواره پر از شک و تردید است. پر از حماقت و جهالت است. اسمش را میگذارم قطعۀ “چهل و هشت”.( اعداد حساب و کتاب دارند). هم اکنون بر سر این قطعه عده ای مشغول فاتحه خواندن هستند. گاهی هم با تعلیمات شان، خیرات می کنند. نمیدانم قلبت این نکته را گرفته است یا نه. آن عده که مشغول تلاوت فاتحه و الرحمن برای ما هستند، آنها از قبر رهیده گانند. بیداران اند. روح های بزرگ اند. گویی منتظرند تا در “صور” دمیده شود و ما یکی یکی از قبرهای جهالت و نافهمی خارج شویم. اگر این نکته را دریابیم و ارادۀ خروج کنیم و تلاشمان در این جهت باشد، عاقبت بُرده ایم و از قبر رسته ایم. “وَالعاقِبَهٌ لِلمُتَّقِینَ”. و اگر بخواهیم در این گورستان جاخوش کنیم، پس از اتمام فرصت، از همین جا یکبار دیگر به گور می رویم، به تعبیری گور به گور می شویم، به بیانی دیگر دومرتبه می میرم، واضح تر اینکه در تاریکی بیشتر فرو می رویم، و در یک کلام باخته ایم. و فرصت رهایی را ز کف داده ایم. مگذار تا رهایی گُل نداده است “مرگ دوم” تو را فرا بگیرد. که مرگ دوم کار را به مراتب سخت تر و دشوارتر تر می کند. چه تو غلیظ و غلیظ تر خواهی شد. و به قطعۀ “نود و شش” خواهی رفت. یعنی دو برابر غلیظ تر از قطعۀ قبلی. و خالص نمودن جنس غلیظ، حرارت بالا دارد … پس عمل کن به “مُوتُوا قَبلَ أن تَمُوتُوا” که بسیار کارساز است (در مقالات عدیده آن را شرح داده ام پس تکرار نمی کنم). خود دست بکار رهایی شو، چه این آگاهی روند رهایی را سهل تر می نماید. قابله کار خود را می کند اما زائو نیز باید زور خود را بزند. تولد دوباره یک سخن شاعرانه نیست. واقعی است. و ادامۀ حیات تو به آن وابسته است. چنانچه رهایی اتفاق نیفتد، با هر مرگی شمارۀ قطعه ها دو برابر می شود. و این بدان معناست که در قوانین بی شمار و سخت تر به دام خواهی افتاد. هر چه قوانین زیادتر شود آزادی تو کمتر خواهد بود. به تعبیری قبر، فشار بیشتری خواهد داشت. یعنی زندگی سخت تر، غلیظ تر و تاریک تر خواهد بود. فرو رفتن و هبوط به اسفل سافلین اینگونه اتفاق می افتد. اما اگر رهایی استدراجاً اتفاق بیفتد به حیات لطیف تر عروج خواهی کرد. به تعبیری شمارۀ قطعه نیز نصف خواهد شد. یعنی “بیست و چهار” و بعد “دوازده”. با دوازده از سیطرۀ افلاک خروج خواهی نمود. یعنی نیروهایی که بر دیگران و سرنوشت شان حاکم است دگر بر تو سیطره ای نخواهند داشت. حکایت “دوازده” در ادیان ابراهیمی یک حکایت کاربردی است. یک کیمیاگری باطنی است. و اگر تسلیم محض باشی، بی خواهش و بی آرزو شوی، به “شش”، به “سه” و سپس به “یک” نائل و در آن مستحیل خواهی شد. در “یک” فقط یک قانون جاری است و آن خودش است. فراتر از هر محدودیت. منظور از رهایی مطلق اینجاست. زدودن تاریکی و غلظت بدین معناست. فنا فی الله و بقاء بعد از فنا در این کیفیت رخ می دهد. البته هر کس به این نقطه نمی رسد ولی هر چقدر هم که نزدیک و نزدیک تر شوی، بُرده ای. لطیف تر و لطیف تر شده ای. در این روند هر چه “هستی” قوانین کمتری بر تو اِعمال کند نشانۀ عروج تو از مرحله پائین تر به مرحلۀ بالاتر و لطیف تر است. اکنون که در دنیایی، در قبرستان “چهل و هشت” قرار گرفته ای. در شبکه ای که با تار و پودی چهل و هشت گانه به هم بافته شده است. بقولی، یک ارگانیک، هفت غیرارگانیک و چهل انرژی که از هر سو به هم تابیده شده اند. در اینجا اگر مقهور دنیا شوی، سقوط خواهی کرد و شبکه حیاتت را سخت تر و پیچیده تر خواهی نمود. همچنان که بسیاری سقوط کرده اند و نجاتشان غیر ممکن می نماید. آنقدر در تاریکی فرو رفته اند که بقول قرآن حتی اگر دست خود را بالا بیاورند آن را نمی بینند! آنگاه که در مسیر عروج قرار بگیری اسمش خروج از قبر است. و آنگاه که در مسیر سقوط باشی اسمش ورود به قبر است. قبور بسیار است و سلسله مراتب دارند. پس بسوی غلظت نرو. و با اشیاء و اموال و تملک آنها دور و بر خود را شلوغ نکن. فصل جمع کردن گذشته است اکنون فصل پخش کردن است …

      بر گرفته از کتاب “چند تکه ابر”
      مسعود ریاعی

      Share
      2

      Related posts

      مارس 21, 2023

      “فقط دیدن”


      Read more
      مارس 21, 2023

      “انسان واقعی”


      Read more
      مارس 21, 2023

      “تناسخ‌های اخلاقی”


      Read more

      جستجو

      ✕

      آخرین مطالب

      • “فقط دیدن”
      • نکات قرآنی 759
      • “انسان واقعی”
      • “یک تمرین مجرَّب در مراقبه”
      • “ضربهٔ رحمت”

      دسته‌ها

      بایگانی

      2016@ All rights reserved for www.masoudriaei.com
        0

        $0.00

          ✕

          ورود

          گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟