photo_2017-09-24_09-26-33photo_2017-09-24_09-26-33photo_2017-09-24_09-26-33photo_2017-09-24_09-26-33
    • مقالات
    • نکات قرآنی
    • ترجمه صوتی و تصویری قرآن
    • نکات قرآنی صوتی
    • مقالات صوتی
    • مطالب گونه گون
    • تماس با ما
    0

    $0.00

      معلم آزادی بیان
      اکتبر 26, 2016
      آن یک 10 کامل است
      نوامبر 11, 2016

      خاموشی سالک

      نوامبر 2, 2016
      https://www.masoudriaei.com/wp-content/uploads/2017/01/Khamushi-Salek.mp3

      استادی بود، که سکوت، درس میداد. خاموشی را. و این سخت ترین کلاسی بود که به عمرم دیده بودم. کلاس او در صحرا بود و خودش از جنس حضور. او چون روحی مقتدر، تو را به صحرای خودت می کشید و در آنجا رهایت میکرد تا با لایتناهیِ خاموش درونت روبرو شوی. آن را در آغوش بگیری و با آن یکی شوی. در خاموشی، همه چیز خاموش است. هیچ نمادی جلوه گری نمی کند. نه تصویری چشمک می زند و نه فکری تو را به زندان خود می کشاند. هیچ سخنی از وجودت نمی جوشد، هیچ کلمه ای شکل نمی گیرد. نباید هم شکل بگیرد زیرا قرار است که از شکل، به بی شکلی رَوی. در، درس خاموشی، چیزی جاذبه ندارد، جز خود خاموشی. چیزی برای فهمیدن وجود ندارد، اگر بخواهی چیزی را بفهمی، یعنی هنوز خاموش نشده ای، خاموشی را نفهمیده ای. در این سکوت همه جانبه، گویی از زمان و مکان خارج گشته ای. همینطور است، تو از زمان و مکان خارج گشته ای. جهان شلوغ و پُر سوال را پشت سر گذاشته و در “نمیدانمی” مسحورکننده که خود پُر از آگاهیِ غیر قابل توضیح است سکنا گزیده ای. کلاس این استاد بزرگ، با حرف پیش نمی رود، چیزی برای گفتن وجود ندارد. کلاس او از جنس سکوت است. یک سکوت فراگیر و همه جانبه. هر که این سکوت را نفهمد و عمق خاموشی را در نیابد، هر که سکوت را بشکند، با قدرت از کلاس به بیرون پرتاب می شود. استاد در اینگونه موارد، رحم ندارد. و این سخت ترین درسی است که سالک باید آن را پشت سر بگذارد. چه استاد، در این مرحله، کاملاً بی ترحم عمل می کند. او هر کلمه ای را بی مهابا، در پس پرده ی مغزت متلاشی می کند. هر خواسته ای را از قلبت جراحی میکند. نباید هیچ گفتگویی ذهنی و حتی عاطفی از وجودت بر خیزد. حتی نمی توانی برای خودت، خیرخواهی بکنی. اینجا، کلاس خاموشی است. نباید هیچ ارتعاشی از تو برخیزد. ارتعاشات تو مزاحم است. اینجا هر حرکت ذهنی محکوم به فناست. تو باید سکوت همه جانبه را بیاموزی. و این برای آدم هایی که عمری در ورّاجی های صد من یک غاز دنیا غوطه ور بوده اند، درسی سخت و جانکاه است. طول می کشد. درسی که میتواند با یکی دو جلسه تمام شود، گاه چندین سال به درازا می انجامد. و این بخاطر زندگی ذهنی احمقانه ی گذشته است. بخاطر همان شرطی شدگی هایی است که عمری در وجود آدمی جاخوش کرده اند. چاره ای نیست، مرحله ای واجب است. اگر بخواهی حقیقت را در آغوش بگیری، باید خاموشی را بیاموزی. باید یاد بگیری، تا با توقف ذهنت، دنیای رویاگونه را متوقف کنی. این خاموشی در معنای دیگرش، همان تسلیم محض است. نوعی مردن است. چون گِلی در دستان کوزه گر، قرار گرفتن و چون مرده ای به دست غسّال رفتن است. تا در این مرحله، خاموشی را به تمامی نوش نکنی، آن استاد ازل، رهایت نمی کند. او تو را در این مرحله سر می برد. سر پُر حرف و ورّاج تو، از دست می رود. گویی، سرت بجای آنکه در بالا و روی گردنت باشد، زیر پاهایت قرار گرفته است. همینطور است، سر حقیقی در زیر پاست! چشمه آنجاست! چشمه ها، در زیر قدم هاست! بقول امام هادی(ع):” اِذا رُفِعَ عَلَمُکُم مِن بَینِ اَظهُرِکُم فَتَوَقَّعُوا الفَرَجَ مِن تَحتِ اَقدامِکُم” ( آن گاه که علمتان از میانتان رخت بر بست، از زیر پاهایتان منتظر فَرَج باشید)! فهم این حدیث، کار هر کسی نیست، غیر سالکِ واصل، آن را نمی فهمد. ذهن، کجا چنین حدیثی را می فهمد؟! بقول امام صادق(ع)؛”حدیث آل محمد(ص) سخت و دشواریاب است و جز مَلَک مُقَرّب، یا نبیّ مُرسَل، و یا مومنی که قلبش به ایمان امتحان شده، آن را در نمی یابد”! سالک خاموش، سالک بی سر است. او اهل طرح زدن نیست. طرح الهی را پذیرفته است. او خود را خاموش نموده، تا روشنی حقیقت، به تمامی جلوه گر شود. سالک همان است که ذهن تاریک اندیش را در صحرای وجود به دور انداخته، و صرفاً یک ” مشاهده” گشته است. اینجا “مشاهده گر”، نیست.، “مشاهده شونده”، نیست. آنچه هست فقط همان “مشاهده” است. دو به “یک” تبدیل شده است. و این همه ی آن چیزی است که در آن صحرا می آموزی! و چیز کمی نیست! اولین قدم بسوی واقعی شدن، همین است! تو با خاموشی خویش، به فَرَج می رسی! خاموش می شوی، تا حقیقت روشن گردد. مجرا، می شوی تا نور، جریان یابد. و چون خاموش شده ای، ذهنِ تو هیچ درک متعارفی از این حضور نخواهد داشت زیرا ذهن مولود دو گانگی هاست و در این کیفیت، “یگانگی” حاکم است. در این کیفیت، آگاهیِ تو، عین عمل ات خواهد بود. چه هیچ فاصله و دوئیّتی در کار نیست. گویی همه چیز به فعلیّت رسیده است.

      مسعود ریاعی

      Share
      19

      Related posts

      مارس 21, 2023

      نکات قرآنی 759


      Read more
      مارس 21, 2023

      “یک تمرین مجرَّب در مراقبه”


      Read more
      مارس 21, 2023

      “ضربهٔ رحمت”


      Read more

      جستجو

      ✕

      آخرین مطالب

      • “فقط دیدن”
      • نکات قرآنی 759
      • “انسان واقعی”
      • “یک تمرین مجرَّب در مراقبه”
      • “ضربهٔ رحمت”

      دسته‌ها

      بایگانی

      2016@ All rights reserved for www.masoudriaei.com
        0

        $0.00

          ✕

          ورود

          گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟