“دهندگی و گیرندگی توأَمان”
آذر 19, 1404
“در باب مفهوم بَیِّنَة”
آذر 19, 1404⭐️ جوانْ حسرتزده رو به چوپان پیر کرد و گفت: بارها بر اساس حدیث “مَنْ اَخلَصَ لله اَربَعِینَ صَباحاً …” چله گرفتم و به عبادت نشستم اما بر خلاف وعدهٔ حدیث هیچ حکمتی بر زبانم جاری نشد و هنوز همان جاهلی هستم که بودم!
چوپان پیر خندید و خندید و چون آرام شد، او را گفت: شاید تو معنای “اَخلَصَ” را نفهمیدهای و اِلّا این حدیثی درست و کارساز است. پسرکم! “اَخلَصَ” رهایی است. رها کردن و خلاص شدن است. آن که ذهنش را چهل روز از همهچیز از برای خدای تعالی رهایی بخشد و در بند غیر نباشد، سالک این حدیث است. بر طبق این تعلیم باید ذهنت را از بند هر چیزی خلاص کنی، از بند داشتهها و نداشتهها، از بند خواهشها و آرزوها. باید کاملاً بیخواهش و بیآرزو گردی. “مَن اَخلَصَ لله…” چنین کسی است. حتی نباید در بند بدست آوردن حکمت هم باشی. وجودی خالی خالی، رهای رها! میفهمی چه میگویم؟! ذهنی که مدام به چیزی چنگ بزند که رها نیست که خالص نیست. سینهای که پر از خواستن است که خالی نیست که پاک نیست. بر طبق این تعلیم نباید لااقل چهل روز در حسرت چیزی فرو روی… آیا تو اینچنین چله گرفتی؟! آیا بر اساس این حدیث اینچنین سلوک کردی؟!
جوان شگفتزده گفت: نه! من پر از خواهش و آرزو بودم. پر از خواستن و تمنای بدست آوردن.
چوپان پیر: پس دریافتی که اینگونه نخواهی رسید همچنانکه نرسیدی. چهل روز رهایی و خلاصی به معنای واقعی کلمه، اِخلاص و پاکی را ملکهٔ جانت میکند و شراب وجودت را صاف صاف میگرداند و آنگاه است که بیآنکه طلب کرده باشی حکمتْ خودبخود چون چشمهای جوشان از زبانت جاری میگردد. رها کردن و خالی شدن از هر چیز و از هر فکر و خیال، راز این حدیثْ، راز این تعلیم بزرگ است.
⭐️ که ای صوفی شراب آنگه شود صاف
که در شیشه بماند اربعینی
“بر گرفته از حکایات چوپان پیر”
مسعود ریاعی




