اردیبهشت 29, 1401

“تحت پوشش اسم غفار”

☆ وقتی خداوند غفار، هر گناهی که کرده ای می بخشد و هر چه را که دوست داری از تو بپوشانَد، می پوشاند، خب تو هم […]
اردیبهشت 29, 1401

“حیُّ حاضرَُ”

الهی! چگونه می توانم غیر تو را بخوانم در حالیکه تو حیّ و حاضری. چگونه می توانم از غیر تو تعلیم بگیرم در حالیکه این تویی […]
اردیبهشت 29, 1401

“حکومت بر خویشتن”

☆ سالک حق آن است که حاکمیت خودِ حقیقیِ خویش بر خویشتن را پذیرفته است. این خودیتِ حقیقی، همان خود متعالی است که فقط و فقط […]
اردیبهشت 25, 1401

“تله ی ضد دعا”!

☆ در دعا پرسش چه طوری و به چه نحو، یک تله است! وقتی به دعا چیزی از خدا می خواهی، مگذار ذهنت بپرسد، آخر چه […]
اردیبهشت 25, 1401

“جمله ی خدا با من است”

☆ خدا را داشتن، خداگونه شدن است. نمی توانی بگویی خدا با من است، اما خداگونه نباشی. این ناممکن است. کسی که خدا با اوست رنگ […]
اردیبهشت 18, 1401

“همسو با ناشناختنی”

– وقتی قوای مُدرِکه ات همسو با “شناخته ها” گردد، دنیایت همین می شود که می بینی. شناخته ها همان چیزهایی است که از کودکی به […]
اردیبهشت 11, 1401

“کار بزرگ هماهنگی”

☆ کار سالک هماهنگ کردن است. او هیچ کار دیگری ندارد. اولین هماهنگی، هماهنگ کردن نیروی های درونی است. او کالبدهای جسمی و عاطفی و ذهنی […]
اردیبهشت 11, 1401

“بوی مردگان”

☆ اگر گذشته ات را هر روز جلوی چشمت بیاوری، زندگی ات را با دست خود تباه کرده ای. گذشته را با توبه ای نصوح یکبار […]
اردیبهشت 11, 1401

“حکایت پنبه زدن”!

☆ روزی پیری فرزانه سالکی درس خوانده را گفت: هر گاه توانستی پنبه ی خودت را بزنی، حلاج شده ای. پنبه ی دیگران را زدن، هنر […]