“لِکُلِّ نَبَأٍ مُستَقَرٌ”
(برای هر آگاهی جایگاهی است)
– نَبَأ آنچنانکه بسیاری پنداشتهاند، به معنای خبر متعارف نیست. خبر در زبان عربی خود واژه دارد. نَبَأ نوعی آگاهی منبعث از هشیاری است. نَبَأ ریشه در حال دارد. خبر مربوط به گذشته است. در این آیه سخن از نَبَأ است نه خبر. و برای هر “نَبَأ”یی، یعنی برای هر نوع از این آگاهی هشیارانه، جایگاهی است. محل استقراری است. نوعی هشیاری در پوست و گوشت و جریان خون تو است. در سلسله اعصاب تو است. و آن حکیمِ بدن توست. هنگامی که بیمار می شوی، آن بصورت خودکار دست بکار می شود. نوعی دیگر از هشیاری است که در احساسات و عواطف تو است. محل استقرارش مرکز عاطفی است. نوعی دیگر در ذهن تو و افکار تو هست. در مرکز ذهنی مستقر است. کارش پردازش فکر و خیال است. نوعی دیگر فراتر از اینهاست و آن آگاهی روحی است. محل استقرارش در کالبد روحانی توست. اما یگانه نوع برتر و حقیقی، که محیط بر همهٔ اینهاست، از آنِ ربّ توست؛ “اِلَی رَبِّکَ یَومَئِذٍ المُستَقَرٌ”. تمام آگاهیها به اینجا ختم میشود. زیرا ریشه از اینجا گرفته است. ای دوست، آگاهی و حیات، لایههای مختلف دارد و جریان حیات وقتی پابرجاست که هر کدام از این آگاهیهای هشیارانه و حیاتبخش، در جایگاه خاص خود مستقر باشند. تا “حَسُنَت مُستَقَراً” محقق گردد. این استقرار عین هماهنگی و تعادل است. لکن عدم استقرار صحیح، ناهماهنگی و عدم تعادل است. “ساءَت مُستَقَراً” است. بیماری است. انحراف و هلاکت است. بدان که هر امری جایگاه خود را دارد؛ “کُلُّ أَمرٍ مُستَقَرٌ”. پس امور را با هم خلط مکن. از قیاسات نامربوط و مع الفارق استفاده مکن. انقدر همهچیز را ذهنی و احساسی نبین و نسنج. بگذار مراکز وجودت در یک هماهنگی کامل کار خود را بکنند. و این هماهنگی کامل نمی شود مگر آن که تسلیم ربّات باشی. تسلیم راستی و درستی. و یادت باشد که مراقبهٔ اصیل مرکزها را پاکیزه و هماهنگ میکند و تو را به “خَیرٌ مُستَقَراً” که بالاترین و والاترین جایگاه است، رهنمون می گردد.
بر گرفته از مجموعه نکات قرآنی
مسعود ریاعی