“لا تَنفُذُونَ اِلّا بِسلطانٍ”
(عبور نتوانید جز به سلطان)!
این سلطانی که باعث عبور از قفس دنیا می شود، سلطان متعارف عادی نیست. سلطانهای دنیوی باعث اسارت بیشتر می شوند نه آزادی. این سلطان که قرآن می گوید، جانی الهی است. تبلور کیمیاگری در سلوک است. این سلطان، یک مفهوم انتزاعی نیست. کالبدی نورانی است. “سلطانٌ مبین” است. وجود دارد و برای واصلان قابل رؤیت است. سلطان تو، پاداش الهی سلوک تو بسوی حقیقت است. آن را بدست آور و هرگز از دستش مده. مباد فرصت داشتنش را از دست دهی که روزی با حسرت خواهی گفت؛”هَلَکَ عَنِّی سُلطانِیَه”!(سلطان من از دستم برفت)! سلطان تو، آن کالبد لطیف و نورانی است که بر مادون خویش مسلط است. به واقع هدیهای الهی است. عبورکنندهای عبوردهنده است. راه خروج از سِجن دنیا را می شناسد و می شناسانَد. کالبدی بارورکننده که اشعههای نورانیاش، مادینه بکر اجسام را به بذر حقیقت بارور می کند. نجات دهندهای رهاییبخش که به وفور توان رهاییبخشی دارد. این سلطان، از جنس حرف نیست. برهان و استدلالهای صوری و زبانی نیست. آن از جنس وجود است. وجودی زنده و لطیف و مسلط که گویی از آب و روح است. حکمای کیمیاگر، اکسیر نابش دانند. هیچ سالکی بدون این سلطان، واصِل نمی شود. زیرا قادر به گذر از اَقطار آسمانها و زمین نیست. ای دوست، با مراقبه و خلوص، سلطان خود را دریاب. کالبد نورانیات را، مایه نجاتت را دریاب.
بر گرفته از مجموعه نکات قرآنی
مسعود ریاعی