⭐️ باطنی است که آن را صرفاً در مقابل ظاهر می فهمند و در تقابل با آن شناخته می شود. من از این باطن سخن نمی گویم. زیرا اهل تضاد نیستم و جانبدار یکی بر علیه دیگری نباشم. این ظاهر و باطنی را که همواره در جنگ اند به دوستداران شان وامیگذارم. پس اگر گاه سخن از باطن به میان می آورم همواره آن باطنی را مد نظر دارم که بر فراز این ظاهر و باطن متعارف است. می توانی آن را “حق” بنامی. این “حق” به تمثیل رأس مثلث وجود است که دو زاویه قاعدهٔ پایین آن، همان ظاهر و باطنی است که روبروی هم اند. در “حق” که در رأس است، ظاهر و باطن به وحدت رسیده و واحد گشته اند. فلذا “حق” هم ظاهر است و هم باطن. اما نه ظاهر و باطنی جدا از هم و در دشمنی و ستیز با هم. در رأس مثلث هیچ دوئیتی در کار نیست. آشوبی وجود ندارد. آنچه که هست یگانگی است. یگانگی ای که همواره بر فراز است.
مسعود ریاعی