“وَ مَا اَنَا مِنَ المُشرِکِینَ”
(و من از مشرکان نیستم)!
☆ من فقط می توانم سرسپرده ی خودِ متعالی خودم باشم. سرسپرده ی خدای خودم. نمی توانم جز این باشم. هر چیزی جز این برایم شرک و دوگانگی است، و من از مشرکان نیستم ؛”وَ مَا اَنَا مِنَ المُشرِکِینَ”. دوگانه پرست و چندگانه پرست نیستم. بیگانه پرست نیستم. من خدایان دیگر را دیرزمانی است که رها کرده ام. آنها را به دوستداران شان وانهاده ام. و دقیقاً از این روست که خدایم نزدیکترین است. حتی نزدیکتر از رگ گردن. خدای دور و بیگانه به درد من نمیخورد. حرفم را نمی شنود و اجابتم نمی کند. من تنها خدای “قریب” ام را پاس میدارم. همان که ندای “اِنِّی قَریب” اش همواره از عمق وجودم طنین انداز است. نه، “من از مشرکان نیستم”. نمی توانم خدای دیگری بپرستم. من به خدایم خیانت نمی کنم. زیرا او خائنین را دوست ندارد “اِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ الخائِنِینَ”. من آن مرغی نیستم که آب و دان اش را جایی میخورد و تخم اش را برای دیگری می گذارد. این بی معرفتی است. من تنها خدمتگزار خدای خودم هستم و از مشرکان نیستم. همه چیزم فقط و فقط تقدیم خدای بزرگم است. خدایی که یگانه پروردگار آسمانها و زمین است.
بر گرفته از مجموعه نکات قرآنی
مسعود ریاعی