– به طور کلی دو نوع آرمان پرستی متضاد وجود دارد که جهان امروز را به اضمحلال و فساد و کشتار و ویرانی کشانده اند؛ یکی آرمان پرستی واپسگرا و گذشته پرست، و دیگری آرمان پرستی نوگرا و آینده پرست. هر دو بر ضد یکدیگرند و هر دو بر خطایند. زیرا هیچکدام واقعی نیستند و در واقعیت موجود به سر نمی برند. ذهن شان همواره در جای دیگری مشغول است. هر کدام به نوعی نفی کننده ی واقعیت موجودند. یکی واقعیت آنچه هست را نفی می کند تا به زعم خود به یک گذشتهٔ طلایی دست یابد، و دیگری نفی می کند تا به آینده ای موهوم و پر زرق و برق نائل شود. یکی بسوی منتها الیه شرقِ طلوع می رود و دیگری به منتها الیه غربِ غروب. حال آن که وقت واقعی ظهر است! ظهری که سایه ندارد! میانه است! در حال است! ای دوست، هیچ کس با نفی واقعیت به جایی نمی رسد. نرسیده است. روزنهٔ رستگاری درست در همان جایی است که واقع شده ای. در حال. کافیست چشمانت را به حال بگشایی. یک سالک فرهیخته، چشمانش را می گشاید، واقعیت آنچه هست را می پذیرد، و هوشمندانه و هماهنگ با جریان حیات به پیش می رود. چنین کسی بجای هر نوع آرمان پرستی، “حق پرستی” پیشه می کند. چه نیک می داند که دعوت انبیا و اولیا و همهٔ کتب آسمانی، به “حق پرستی” است نه آرمان پرستی. و حق پرستی کیفیتی در “حال” است. آن را در هیچ زمان توهّمی نخواهی یافت. وقتی به چنین کیفیتی نائل شوی؛ جهانت نه به توهّم گذشته، و نه به توهّم آینده، بلکه نقداً در “حال” تغییر می کند. تغییری که اصیل، واقعی و کارآمد است.
مسعود ریاعی