“جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ”
(و ظلمات و نور را پدید آورد)!
ای دوست، نور و ظلمت در حقیقت یک پدیدهٔ واحدند. دشمن نیستند، همکار اند! اتفاقاً خیلی هم با هم رفیق اند! در پشت صحنه دست شان در یک کاسه است! آنها دو همکار حیات بخش اند! دو نیروی مثبت و منفی هستی اند! مثل فاز و نول جریان برق اند! آنها با هم وجود دارند. با هم اند. زیرا هیچیک بدون دیگری نمی تواند به ظهور برسد. اگر ظلمت نباشد نور بی معناست. چه چیزی را میخواهی ببینی؟! دگر کنتراستی وجود ندارد! پس دیدن منتفی است. مقولهٔ دیدن محصول همکاری نور و ظلمت است. تو در ظلمت مطلق، نابینا می شوی، همچنانکه در نور مطلق نیز نابینا می شوی. “بینایی” محصول کنتراست بین این دو است. جایگاه سالک فهیم در مرز این دو است. این برزخ بین نور و ظلمت است که به سالک توان دیدن می دهد. در این کیفیت است که هم می تواند نور را درک کند و هم ظلمت را. نور و ظلمت هر دو در خدمت حیات اند. هیچ تضاد و تناقضی بین نور و ظلمت نیست. آن حرف های دوگانه پرستانه را از ذهنت بیرون بینداز. از آن خبر ها نیست. جنگ و جدال زرگری بین نور و ظلمت مقهورت نکند.آن تضادها و جدال هایی که برخی گذشتگان با آب و تاب نقل می نمودند همه از منظر ذهن بشری است. ذهن ناقص بشری که خوراکش تضاد است. با تضاد می فهمد. لکن از منظر اعلی، نور و ظلمت دو پدیدهٔ واحدند و هر دو در همکاری و هماهنگی مسحورکننده به سر می برند. زیرا آن ذات یگانه و بسیطی که بر فراز نور و ظلمت است هر دو را به نیکی تحت کنترل و انقیاد خود دارد. ای دوست، هستی از طریق دو وجه نور و ظلمت است که شناخته می شود. آنها با هم عامل معرفت اند. آن خدایی که نور را پدید آورد، ظلمت را هم پدید آورد. و ظلمت چیزی جز یک مقولهٔ جعلی نیست. آن غیبت نور است. وقتی نور به غیب رود، آن ظلمت است. و چون نور از غیب دوباره به ظهور بیاید، دگر ظلمت نیست. می بینی! شبیه بازی روز و شب است! این یعنی ظلمت چیزی از جنس وجود نیست. آن با غیب و ظهور نور است که معنا می یابد.
بر گرفته از مجموعه نکات قرآنی
مسعود ریاعی