“قُل اِنَّ المَوتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنهُ فَاِنَّهُ مُلاقِیکُم”
(بگو؛ این مرگی که از آن می گریزید شما را در خواهد یافت)!
[موضوع: “تَفِرُّونَ”]!
☆ گریز از مرگ احمقانه ترین کاری است که یک نفر با زندگی اش می کند. در این دنیا گریز از مرگ ممکن نیست. زیرا که مرگ بخش مهمی از همین زندگی است. چرخ زندگی بدون وجود آن نمی چرخد. ما با مرگ زندگی می کنیم. در آن قرار گرفته ایم. لحظه ی پیش مُرد و لحظه ی جدید متولد شد. دیروز مُرد و امروز آمد. مرگ همواره با ماست. ما همواره با او اینطرف و آنطرف می رویم. او از درون و بیرون ما را احاطه کرده است. از مرگ نمی توان گریخت همچنانکه از زندگی نمی توان گریخت. مرگ و زندگی دو روی یک سکه اند. با هم اند. واحدند. “مُحیی” همان “مُمیت” است. دریاب نکته را! برای کنار آمدن با مرگ باید با آن رفیق بود نه اینکه از آن گریخت. به کجا می خواهی بگریزی؟! به هر طرف رو کنی او در انتظار توست! چنین گریزی نشانهٔ حماقت است. مرگ هر جا بخواهد ما را در خواهد یافت چه در بستر چه در راه. چه در غفلت چه در هشیاری. پس هشیار باش! اگر میخواهی از مرگ بگریزی، بگذار بهترین راهش را نشانت دهم! بهترین راه گریز از مرگ، پذیرش آن است. فهم آن است. تو تنها با فهمیدن مرگ است که از آن گذر خواهی کرد. و بهترین راه فهم آن، اتخاذ موت اختیاری است. و آن با مراقبه حاصل می شود. تو با مراقبه ای اصیل وارد حوزه مرگ می شوی. در این مراقبه، نه فکری است نه خواهشی است نه ذهنی است و نه ذهنیتی! تو در یک سکون و خاموشی همه جانبه فرو می روی! و آنگاه، و آنگاه، مرگ را به بهترین وجه می بینی. با او در بهترین وضعیت ملاقات می کنی. و بجای ترس و گریز، با او دوست می شوی. و حتی او را به عنوان مشاور عالی خودت بر می گزینی!
بر گرفته از مجموعه نکات قرآنی
مسعود ریاعی