شاگرد واقعی نمی تواند و نباید مادام العمر وابسته به استادش باقی بماند. حذف وابستگی به استاد از مراحل پایانی و ضروری سلوک است. شاگرد راستین باید روی پای خودش بایستد و ثمر دهد. او باید بتواند حتی یک سر و گردن از استادش بالاتر رود تا افق وسیعتری را ببیند. چه تنها با چنین کاری است که حق استاد خویش را بجا آورده است. آخرین درس، رهایی از تمام وابستگی هاست؛ و این نشان رستگاری است. حکایت، حکایت رشد و تعالی همگان، و انعکاس حیات و آگاهی بیشتر و وافرتر است. در وادی حقیقت، بحث خودخواهی و خودمطرحی و به خود خواندن، منتفی است. بدان که غایت همه ی درسها، رهایی از همه وابستگی ها، و بر فطرت الهی خود استوار گشتن است. و چون سالکی چنان پخته شود و بر پای خود بایستد و به ثمر نشیند، این یعنی روحش با روح معلم الهی اش به وحدت رسیده، بی آنکه استقلالش خدشه دار شده باشد.
مسعود ریاعی