☆ بسیاری بر این باورند که ما به این زندگی آمده ایم تا برای خود کسی شویم. به قاطعیت می گویم که راه بر عکس است، ما آمده ایم تا کسی نباشیم. آمده ایم از زندانِ کس بودن رها گردیم. آمده ایم تا عظمت کسی نبودن را دریابیم. فهم این نکته، خاص سالکان فهیم است. ما برای کسی شدن نیامده ایم، آمده ایم تا آگاهانه و نیت مندانه خود را از زیر آوار هویت های جعلی به در آوریم و وجودمان را به کل کامل پیوند زنیم. مرد آن است که کسی نباشد. تو وقتی کسی نباشی، تازه نیروی خدا شده ای. تا به حال کسی بودی، نیرویِ نفسِ خودت بودی و منی و هویتی در کار بود. تحصیلکرده بودی، رئیس بودی، مشهور بودی، هنرمند بودی، ثروتمند بودی، قدرتمند بودی،… هویت های از این دست داشتی و خود را با این هویت ها می شناختی و می شناساندی. اما اکنون اگر بخواهی قدم به سلوک گذاری باید به سوی بی کسی حرکت کنی و خود را از اسارت این هویت های جعلی و از بین رفتنی خلاص کنی. باید ذهن خود را بتکانی و از وسوسه ی کسی بودن و کسی شدن خالی کنی. حرکت به سوی بی کسی، مغز سلوک است. عین تواضع است. آنگاه که دگر کسی نبودی، همه روح های بزرگ را ملاقات خواهی کرد و در حیات و آگاهی کل شناور خواهی شد.
مسعود ریاعی