☆ وقتی منِ ما در ظهور است، خداوند در غیب است، وقتی منِ ما نباشد، این خداوندست که در ظهور است. این یک تقابل رازگونه است. راه رستگاری، نبود منِ ما، و ظهور خداوند است. منظور از نبود من، مرگ متعارف نیست، بلکه نبود ذهن تاریک اندیشی است که خود سازنده ی “منیّت” است. ذهنی که همواره داعیه ی اصلاح جهانی داشته و دارد، حال آنکه هیچگاه در هیچ دوره ای موفق به آن نبوده است. زیرا مشکل خود اوست. ای دوست، تا وقتی ذهنِ من ساز بشر، بر جای خدا نشسته و خدایی می کند و برداشت هایش را حقیقت می انگارد، جهان روی صلح و آرامش نخواهد دید و رستگاری یک رؤیای دست نیافتنی است. سالکان این راز حیاتی را دریافته و آگاهانه منِ خویش را حذف کرده اند تا “حقیقت زنده” آنطور که بخواهد ظهور یابد و دست اندرکار اصلاح امورشان گردد. سالکی که بتواند با تزکیه از سلطه ی سیاه ذهن محدود خویش خلاص شود، بی من می گردد، و از آن پس است که تحت تعلیم و سرپرستی روح الهی قرار گرفته است.
مسعود ریاعی