“توبه”، بازگشت به حقیقت خویش است، نه به جایی دگر. پس باز آی. دورتر نرو. به فطرت الهی خویش برگرد. پروردگار تو آنجاست. نزد خود توست. “هَوَ مَعَکُم”. آگاهانه بسویش رجوع کن. که چون چنین کنی، بی شک “اِنّی ذاهِبُُ اِلَی رَبّی” نتیجه اش “اِنَّ مَعِیَ رَبّی” خواهد بود! تو صاحب بهشت خویشی. همیشه بوده ای. به بهشت امن خویش باز گرد. نگو که دیر است نگو که آب از سر گذشته است، برای چنین توبه ای، نه دیر است و نه آب از سر گذشته است. پروردگار مهربانت در عمق وجودت، در سِرّ الاسرار قلبت، در پاکیِ لایتناهی سِرشت الهی ات، مشتاقانه در انتظار توست. او عاشق بندگانش است برای همین است که این جهنم دنیا نام گرفته را بر آنان نمی پسندد. با “توبه”، روح و جانت را از این جهان سایه ها برگیر، جلوه آرائی هایش را به هیچ بگیر و جز خدمت آگاهانه به خلقِ گمشده از خویش، کاری با آن نداشته باش. “توبه”، وجودت را نورانی می کند زیرا چشمانت را، و گوشهایت را، و کلامت را، و احساس و اندیشه ات را، به نورِ روح ات متصل، و به اشراقت می کشاند. “توبه”، یک سلوک تمام است. زیرا همه چیز در همین بازگشت به اصلِ خویش، خلاصه می شود. اگر قرآن می فرماید؛ “تُوبُوا اِلَی الله”، “به سوی خدا توبه کنید”، در آیه ی دیگری این “به سوی” را خود تفسیر کرده است، “بدانید که خدا، بین آدمی و قلبش است”، “وَاعلَمُوا اَنَّ اللهَ یَحُولُ بَینَ المَرءِ وَ قَلبِهِ”. این آیه به خوبی به تو می آموزد که روی سوی که آری و کجا روی آوری. ای دوست، رجوع حقیقی تو، به خود حقیقی توست. با “توبه”، به حقیقت قلبت باز گرد.
“و اَستَغفِرُوا اللهَ الَّذِی لا اِلهَ اِلّا هُوَ الحَیُّ القَیُّومُ ذُوالجَلالِ وَ الاِکرامِ و اَتُوبُ اِلَیهِ”