– در ابتدا تو خدا را در بیرون خود جستجو میکنی. نگاهت به هستی و ماورای آن است. و این سلوک مبتدیان است.
– در مرحلهٔ بعد تو خدا را درون خود جستجو میکنی. تلاش میکنی خود را بشناسی و بدانی آنکه از رگ گردن به تو نزدیکتر است کیست. و این سلوک خواص است.
– در سومین مرحله درون و بیرون برایت یکی میشود. تمایز مابین درون و بیرون از بین رفته است. تو به توحید یعنی به مقام ایجاد وحدت نائل آمدهای. و این سلوک خاصالخواص است.
و اما کیفیتی فراتر از این مراتب سهگانه نیز وجود دارد؛ و آن اینکه تو از هر جستجویی دست میکشی. زیرا تو با تمامی دانستگیهایت محو میشوی. غیر قابل وصف میگردی. تو با این محو، خدا را با نگاه خدا در مییابی. خدا را با خدا میشناسی. نائل به ”عرفتُ اللهَ بِالله” میگردی. این یعنی همه اصل حیات و آگاهی شدهای. این مرتبت خداگونگی است. حضور در غیب و غیب در حضور و تخلّق ذاتی به اخلاق الهی است.
مسعود ریاعی