وجه تمایز اصلی “علم” با “معرفت” آن است که؛ علم، دانستن است، اما معرفت، آگاهی از مصادیقِ آن دانستن است. بسیاری علم دارند و انبوهی از خوانده ها و شنیده ها را در خود ذخیره کرده اند، لکن از مصادیق آنها در زندگی و در جهان طبیعت بی خبرند. این علم، وبال گردن است و جز حجاب و تاریکی بیشتر نمی آفریند. آن که برخوردار از معرفت است، دانایی اش در تطبیق با مصادیق و ماجراهای حیات است. هماهنگ است و وصله ی ناجور نیست. چنین کسی، آنچه را که می داند، “می شناسد”، و بهتر آن است که بگویم “می بیند”. در عصر حاضر دانایان ظاهری زیادند، اما با معرفتانِ اصیل، قلیل. این معرفت که می گویم، پایه ی “حکمت” است. کاردان و کارآمد است. و بدان که اول دین، با معرفت آغاز می شود! ” اَوَّلُ الدّینِ مَعرِفَتُهُ” (اول دین، معرفتش است).
مسعود ریاعی