☆ از نشانه های “وصل”، غربت است! دوری و تنهایی و بیگانگی است! و در این معنا هیچ تضاد و تناقضی وجود ندارد. آن گاه که سالک از غیر حق بِبُرد و به لایه آگاهی دیگری عروج کند، او “فرد” شده است و دگر همرنگ دیگران نیست. پس او را در نمی یابند نه اهل دنیا و نه حتی اهل آخرت. او “غریب” است. یکه و تنهاست. اما این “غربت” عین “قربت” است. نشانه ی وصل به یگانگی است. زیرا منطق و آگاهی او از کثرت به وحدت هجرت کرده است. پس “غریب” است در کثرت. و “قریب” است در وحدت. چه او وصل به یگانگی را نائل گشته است. ای دوست؛ “غربت” و “قربت” دو روی یک سکه اند. آن که مقام “غربت” را دارد، حائز مقام “قربت” نیز گشته است. نشانه ی وصل همین است. بدان از آن لحظه که قدم بر راه سلوک گذاری، از همان لحظه “غربت” را نیز به جان خریده ای. پس حق است که حال و روز تو را غیر در نیابد. زیرا به محض آن که ذهن دوگانه بین را فرو گذاری، “غربت” آغاز گشته است.
مسعود ریاعی