☆ کار کردن، یعنی آگاهانه عمل کردن. ما کار می کنیم اما آگاه به کاری که می کنیم نیستیم. برای همین است که بهره از کار خود نمی بریم. بطور مثال؛ ما راه می رویم اما آگاه به راه رفتن مان نیستیم. راه می رویم اما فکرمان در جای دیگریست. ما در راه رفتن مان حضور نداریم، در فکر و خیالاتمان حضور داریم. یک استکان را می شوییم، اما به واقع نمی شوییم، ذهن مان در جای دیگریست. اگر خوب بنگری اغلب کارهای مان اینچنین است. شرطی شده به انجام می رسند، نه آگاهانه. یک سالک، وارد هر کاری که بشود، تماماً در همانجا حضور دارد. زیرا نیک می داند که هر جای دیگری برای او یک اشتباه بزرگ است. و دقیقاً از این روست که کار کردن سالک با غیر سالک متفاوت است و دارای یک کیفیت نیست. وقتی قرآن می فرماید؛ “فَذَکِّر” (به یاد آور)، آن هم بی آنکه مفعولش را بیان کند، فکر می کنی منظورش یادآوری چه چیز است؟! تو باید در هر کاری که هستی، حضور داشته باشی، خودت را هر لحظه به یاد آوری که در حال انجام چه ای! وقتی در حال راه رفتنی، راه رفتنت را به یاد بیاور، جای دیگری نرو! وقتی در حال عبادتی، همانجا باش، به جای دیگری نرو! حتی وقتی فرزندت را می بوسی، در همان بوسه باش، حضور داشته باش! این یادآوری، حضور است. هر جا که هستی، حضور داشته باش. مفهوم کار کردن نزد بزرگان بدین معناست. و چنین کار کردنی، اعجاز می کند. فرقی نمی کند که این کار، کوچک است یا بزرگ. مهم کیفیتی است که تو در آن حضور داری و آگاهانه عمل می کنی.
مسعود ریاعی