☆ معرفت مراقبه گون غیر از معرفتی است که در منطق صوری از آن بحث می شود. در منطق صوری، از یک شناخت ذهنی بحث می شود. بدیهیات اولیه ذهنی را پایه می گیرند و با جملات ایجابی یا سلبی، صغری و کبری می چینند. دست به تعریف می زنند و نتیجه گیری های ذهنی خود را می کنند. اما در معرفت مراقبه گون، “مشاهده کننده” ، “مشاهده شونده” می شود، یعنی با موضوع شناخت یکی می گردد. در معرفت مراقبه گون، یک امتزاج در کار است. سخن از پیوند است. حال دقت کن! کتاب مقدس این معرفتِ خاص یا “شناخت” را با واژه ی عبری “YADA” بیان می کند. در سِفر آفرینش آمده است که وقتی آدم، حوا را “شناخت”، او حامله شد و فرزند آورد! این نوع “شناخت” مطلقا آن شناخت متعارفی نیست که منطقیون می فهمند. در احادیث مأثوره نیز در باره ی علت نامگذاری صحرای “عرفه” که به معنای شناخت است، آمده که “عرفه” همانجایی است که آدم برای اولین بار پس از اخراجش از بهشت، حوا را شناخت و بار دیگر زوجه خود گرفت! ای دوست، معرفت مراقبه گون، به معنای وحدت با موضوع قابل شناخت است. جز این باشد، شناخت حقیقی میسر نیست. و این نکته ای است که حتی اساتید بزرگ ذن نیز می دانسته و به آن عامل بودند. مثلاً به شاگردی که می خواست یک نقاشی از یک درخت بامبو بکشد، روزها و گاه هفته ها او را ملزم میکردند تا روبروی بامبو بنشیند تا با مراقبه با آن یکی شود، و آنگاه که وحدت ایجاد شد، اجازه ی کشیدن نقاشی را به او می دادند! آنچه می خواهم بگویم این است که اینگونه “شناخت” یک عمل سالکانه است، حرف نیست، تعریف کردن این چیز و آن چیز با واژه ها نیست، و با خواندن این کتاب و آن کتاب میسر نمی شود. زیرا این “معرفت”، نه تنها ذهنی نیست، بلکه تنها با توقف ذهن تحقق می یابد. این همان وصول به یک فرا آگاهی اصیل است که جز سالکان آن را در نمی یابند. ای دوست! در قرآن کریم، “معرفت”، و کلماتی که ریشه از “عَرَفَ” گرفته اند، با “دانستن” و کلماتی که ریشه از “عَلِمَ” گرفته اند، به یک معنا و مفهوم نیستند.
مسعود ریاعی