☆ او یک سلسله از نادانی بافی ها را از جمعی نادان فرا گرفته و مطالبی گیج کننده را از مشتی گیج آموخته و به هم بافته و دام هایی از طناب های فریب و گفته های دروغین بر سر راه مردم افکنده است
☆ هنگامی که از آب های گندیده حماقت سیراب می شود و انبوهی از مسائل بیهوده را در مغز خود جمع می کند، آنگاه در میان مردم بر مسند حکم و داوری می نشیند، و عجیب آنکه تضمین می کند که حقایقی را که بر دیگران مشتبه شده، روشن و واضح سازد
☆ در برابر شبهات فراوانی که او را احاطه کرده، همانند عنکبوتی است که تارهایی دور خود می تَنَد و بر آن تکیه می کند
☆ چهره او چهره ی انسان است، ولی قلبش قلب حیوان، راه هدایت را نمی شناسد تا از آن پیروی کند، و طریق گمراهی را درک نمی کند تا از آن بپرهیزد. و او به واقع مرده ای در میان زندگان است
نهج البلاغه. فرازهایی از خطبه ۱۷ و ۸۷