photo_2017-09-24_09-26-33photo_2017-09-24_09-26-33photo_2017-09-24_09-26-33photo_2017-09-24_09-26-33
    • مقالات
    • نکات قرآنی
    • ترجمه صوتی و تصویری قرآن
    • نکات قرآنی صوتی
    • مقالات صوتی
    • مطالب گونه گون
    • تماس با ما
    0

    $0.00

      سه نیایش و داستان ربوبیت
      ژانویه 23, 2013
      زره بزرگ ترجمه دعای جوشن کبیر
      سپتامبر 5, 2013

      مدرسه ی نامتعارف

      شرحی کاربردی در تعالیم اسراری و راز و رمز گرایانه

      تماس بگیرید

      دانلود کامل کتاب

      دسته: کتب
      Share
      0
      توضیحات

      پیشگفتار

      انسان و جهان را می‌توان از منظرهای گونه گون به تماشا نشست. کاری که مکاتب مختلف می‌کنند همین است و اختلافات از این جا ناشی می‌شود.

      فهم مطالب باطنی از دیرباز برای بشر تشنه از اهمیت خاص و ارزش ویژه برخوردار بوده است. او می‌خواهد بداند که کیست، کجاست و به چه سوی است. و گاه برای نیل به حقیقت، خود را به آب و آتش می‌زند. انسانِ زنده این چنین است. او می‌خواهد بداند، پس لازم است شیوه‌های دانستن را فرابگیرد.

      برای ورود به قلمروهای باطنی باید نگاه ظاهربین گذشته را کنار زد و از آموزش‌های متعارفی که همواره از بیرون القا شده و می‌شود، فاصله گرفت. جز این باشد نیل به مفاهیم بلند معنوی امکانپذیر نمی‌نماید زیرا عوالم معنوی هر کدام دارای منطق و زبان ویژۀ خویش‌اند. “مدرسه نامتعارف” مقدمه‌ای ضروری و زمینه ساز نیل به عوالم باطنی است.

      حق جو در میان این سطور می‌آموزد چگونه با نگرشی دیگر بر خویش و جهان بنگرد.

      ذهن نامتعارف

      ذهن، خود یک ذهنیت است و از آنجا که ایجاد کردنی است از بین رفتنی نیز هست. جهان‌های ذهنی بـــا آنکه طویل المدت‌اند، اما ابدی نیستند.
      زندگی در بهشت‌های ذهنی، مشروط به قوانینی است که به ذهـن القاء شده است. این بــهشت‌ها بــــرای روح‌های بزرگ، یک قفس تنگ است.

      در این مدرسه باید ذهن را نرم و رام کرد. باید گفتگو‌های درونی پایان گیرد. اینجا جایی برای دامن زدن به دانسته‌های گذشته نیست. باید با آنچه که خوانده‌ای و دانسته‌ای خداحافظی نمود.

      ذهن باید تسلیم و پذیرا شود و نقش راهبری را فراموش کند. اینجا حتی ذهنِ نیز شاگرد است.

      با ذهن شرطی شده کاری از پیش نمی‌رود و حقیقتی دریافت نمی‌شود. بنابراین باید خود را از زندانش بدر آورد. کار سختی است ولی باید انجام پذیرد. زنجیر‌های ذهنی باید یکی یکی باز شوند و از هم بگسلند تا رهایی میسر گردد. با غل و زنجیر نمی‌توان به حقیقت راه یافت. اینجا مدرسه‌ی حقیقت است و حقیقت با بندها و زنجیرها هم سنخ نیست.

      ذهن شرطی شده به هر طریق ممکن مقاومت می‌کند. او نمی‌خواهد سروری موهوم خود را از دست بدهد و به نقش کارگزاری خویش بر گردد. پس به مقابله بر می‌خیزد. اینجاست که ذهن چون شیطانی وسوسه گر و شکاک وارد عمل می‌شود و از هیچ ترفندی برای حفظ تسلط موهوم خویش فروگذار نمی‌کند. او معلومات گذشته‌اش را به رخ می‌کشد، اظهار فضل می‌کند، ایراد می‌گیرد و سفسطه به راه می‌اندازد.

      ذهن می‌خواهد یافته‌ها و تجربیات‌اش را که حاصل شرطی شدگی‌های دنیای ماست به هر عالم دیگر وارد نموده و در آنجا تثبیت نماید. او هنوز نمی‌داند که زبان هر عالمی زبانی مجزاست و عوالم درونی هر کدام منطق خاص خویش را داراست. ذهن می‌خواهد آنطور بفهمد که می‌خواهد، نه آنطور که حقیقت فهم، اقتضا می‌کند.

      رهایی از قیود ذهنی، اساس کار است. و اگر این قیود شکسته نشود آدمی همواره در عالم محدود خویش خواهد ماند و رؤیتی تازه به وقوع نخواهد پیوست.

      ذهن به دنبال فرمول سازی است. با هر پدیده‌ای که روبرو می‌شود باید برای آن معادله‌ای وضع کند، باید آن را به هر نوع ممکن دسته بندی کرده و در فضای مجازی خود، به بند کشد. او دوست دارد که با نظریه پردازیهای مطلق گرا یا نه، ریاست خود بر آدمی را استمرار بخشد. غافل از اینکه حقیقت، نه فرمول پذیر است و نه در دسته بندی‌های ذهن، محبوس می‌گردد. غذای ذهن، ادراک است اما برای ذهن، ادراک تامی از هستی وجود ندارد. زیرا ذهن با تمام وسعت حیطه فعالیت اش، باز محدود است. او چون خورنده‌ای محدود است که هر بار تلاش می‌کند تا نامحدود را ببلعد. و چون این امر ممکن نمی‌نماید به نظریه پردازیهای عجیب و غریب، تن داده و یکی یکی آنها را به ظهور می‌رساند. ظهور نظریه‌های عجیب و متنوع درعصر حاضر، حاصل کارکرد همین ذهن است.

      ذهن، بد نیست اما به سرعت می‌تواند بد شود. او چه مقدمات لازم را داشته باشد چه نداشته باشد به نتیجه گیری و قضاوت می‌نشیند زیرا عدم نتیجه گیری را به معنای از دست دادن هویت خویش می‌شناسد. بنابراین به سرعت تقسیم بندی و فرمول سازی می‌کند. این کار برای او چون جویدن غذاست. او هر طور که هست باید به خود بقبولاند که فهمیده‌ام ولو به فریب خود بیانجامد. ذهن باید بفهمد که نتیجه گیری در مورد آنچه که فراتر از درک اوست، خطا و ناصواب است.

      ذهن، عادت را دوست دارد پس شرطی شدگی‌ها را مدیریت فعال می‌پندارد. برای او مهم نیست که از همه چیز سر در بیاورد اما أدای دانستن و تسلط، برای او مهم است. او همواره عادت کرده است که جوابی در جیب خویش داشته باشد. هرچند این جواب یک توجیه بی سر و ته باشد. این کار ذهن تسلیم نشده است.

      ذهن فی حد نفسه می‌داند که از خود چیزی ندارد و آنچه هست از همجواری “روح” است. او چون حبابی به دور “روح” پیچیده و نور خود را مدیون نور روح است.

      ذهن دارای کالبدی لطیف است که از یک سو در تماس با روح و از سوی دیگر در ارتباط با جهان محسوسات قرار گرفته است. ذهن چون یک لایه رسانه‌ای قوی، آنگاه که در تماس با روح است از خویشتن خویش آگاه شده و این آگاهی را به بخش‌های پائین وجود سریان داده و فیوضات را جاری می‌سازد. و از سوی دیگر تجارب جهان ماده و محسوسات را به روح منتقل می‌نماید. این وظیفه عمومی ذهن است. پس ذهن یک رسانه یا یک مجراست و فی حد ذاته، ریاست ندانسته و از آن بی بهره است. ذهن خوب یک رسانه خوب است که به خدمت روح در آمده و تسلیم شده است.

      ذهن تسلیم نشده را باید بر سر جای خود نشاند و اجازه نداد که بیش از این باعث آزار “روح” گردد. و چون این شود جا برای ظهور روح باز شده و روح زاده می‌شود. پس مبحث “روح زایی” به معنای ایجاد روح نیست بلکه به معنای اجازه دادن به ظهور آن است. این ظهور همان “تولد” مبارکی است که بزرگان از آن سخن گفته‌اند.

      اما ذهن بخاطر سیطره‌اش بر جهان‌های سفلی، خوش ندارد که صرفاً بعنوان یک ابزار تلقی گردد. پس این ذهنِ از خود بیگانه شده، روح را درون حباب خویش زندانی می‌کند تا یکه تاز میدان وجود گردد. منظور از به بند کشیدن روح، اجازه ندادن به ظهور زلال اوست که ذهن این جنایت را با حجاب ذهنی ممکن می‌سازد. در این صورت، روح باید تا “اجل مسمی” زندان این ذهن خودخواه را تاب بیاورد.

      ذهن به خودی خود دارای منطق نیست بلکه این منطق از بیرون به او دیکته می‌شود. آموزش‌هایی که آدمی از دوران طفولیت دریافت می‌کند به واقع برنامه‌ریزی‌هایی‌اند که به ذهن القاء شده و او را شرطی شده بار می‌آورد. تمام باید‌ها و نبایدها، خوب‌ها و بدهای فرهنگ‌های مختلف، جزو این نرم افزارهای القاء شده به ذهن است.

      هر فرهنگی به ذهن پیرو خود همان را القاء می‌کند که می‌اندیشد درست است، و اینگونه بر نیروهای انسانی خویش افزوده و آنها را به خدمت می‌گیرند. این ویژگی از “تکاثر” طلبی فرهنگ‌هاست پس ابایی ندارند “حَتیَ زُرتُمُ المَقابر“.

      ذهن آلوده، همان ذهن شرطی شده‌ای است که اکنون شفافیت خود را از دست داده و کدر شده است. این تاریکی ذهن برای روح، عذاب سختی است زیرا آنچه را که برای آن ماموریت داشته است به خطر انداخته و یا حتی با شکست روبرو می‌کند.

      جریان‌های مخرب از این نقطه ضعفِ ذهن، که عمل براساس شرطی شدگی است بهره برده و آدمی را بی آنکه هزینه‌ای بپردازند به خدمت گرفته و به بیگاری می‌کشند.

      حتی این جریانات مخرب در هر دوره‌ای معلمینی دارند که به نیت شرطی نمودن اذهان، دست به آموزش می‌زنند و با وعده و وعیدهایی که البته تعدادی از آن به وقوع می‌پیوندد انسان بیچاره را شکار و در اختیار می‌گیرند. این عده با آموزش هایشان عمله جریان مخرب محسوب می‌شوند. ماموریت آنها این است که روح را همچنان اسیر و در بند نگاه داشته وصرفاً از قدرت حیات بخشی آن در جهت مطامع خود بهره برند. آنکس که هیچگاه به تو آزادی نمی‌دهد و همواره تو را اسیر و در بند می‌خواهد، از این دست می‌باشد.

      “حریت معنوی” محور اصلی وجود آدمی و جوهره اوست. ذهن شرطی شده، کجا معنای حریت و آزادی این چنینی را می‌فهمد…

      توضیحات تکمیلی
      سال انتشار

      ۱۳۹۲

      تعداد صفحات

      179

      محصولات مرتبط

      • تفسیر مهر

        تفسیری عاشقانه و حکیمانه در شرح معانی سوره ی رحمان

        تماس بگیرید
      • نکات قرآنی ۲

        تماس بگیرید
      • کیمیاگری باطنی

        انسان نورانی چگونه به ظهور میرسد! مراقبه ی عملی چیست؟!

        تماس بگیرید
      2016@ All rights reserved for www.masoudriaei.com
        0

        $0.00

          ✕

          ورود

          گذرواژه خود را فراموش کرده اید؟